من سهره ای پیرم که عمر خواندنم سرشد آه از دل من، آه از هرکس که مادر شد... سنگی به بالم زد ، همان دستی که گندم داد تاجوجه ها را برد ... با من نابرادر شد... بغضم شکست و سینه ی سرخم پر از غم بود چرخی زدم در آسمانها ، دامنم تر شد چرخیدم و از دور دیدم گنبد زردی... چرخیدم و در صحن دیدم غصه کمتر شد ازحوض ، آبی خوردم و در صحن چرخیدم حالم کمی در صحن گوهرشاد بهتر شد بال و پرم رو کرد سمت پنجره فولاد... از بس دلم پر بود ، از بس بغض پرپر شد بالاتر از نقاره زنها ، پشت گلدسته ... چرخیدم و بالم پر از الله اکبر شد ... دیدم کسی دارد دوباره دانه می ریزد دیدم ،ولی رفتم، نشستم، دل کبوتر شد #شهاب_مرادی @shahab12moradi #امام_رضا 982 views09:19