از بس که بود دغدغه ی عشق ، ما شدن راهی نمانده بود به جز ، مبتلا شدن ... حالا منم در آینه ، این چهره ی غریب تقدیر دلسپرده ی این ماجرا شدن حالا تویی در آینه ، آن چهره ی نجیب تصویردل شکسته ی این روزها شدن دلخوش به عکس آینه ی روبرو نباش تعبیر کرده آه دلم را به ها شدن ... آه ای غریبه ، آینه ها لاف میزنند... این جاده میرود به هوای دوتا شدن همچون دو رود سرد موازی کنار سنگ راهی نمانده است به غیر از جدا شدن... #شهاب_مرادی_شعر @shahab12moradi 1.2K viewsedited 02:49