Get Mystery Box with random crypto!

وقتی در جبهه هدایای مردمی رو باز میکردم درِ یکی از نایلون ها ر | شهیدعلیرضافرج زاده.صلوات

وقتی در جبهه هدایای مردمی رو باز میکردم درِ یکی از نایلون ها رو باز کردم و یک قوطی کمپوت خالی پیدا کردم که داخلش یک نامه بود و نوشته بود :
(برادر رزمنده سلام ، من یک دانش آموزم. خانم معلم ما گفته برای کمک به رزمندگان نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم. با مادرم رفتیم از بقالی کمپوت بخریم اما قیمت هر کدام از انها را که پرسیدیم خیلی گران بود. حتی کمپوت گلابی که قیمتش ۲۵ تومان بود را نتوانستیم بخریم ، اخر پول ما انداره سیر کردن خودمان هم نمیرسد...
در راه برگشت کنار خیابان این قوطی خالی کمپوت را دیدم و برداشتم ، چند بار با دقت ان را شستم تا تمیز تمیز شد ، حالا یک خواهش از شما دارم ، هر وقت که تشنه شدید با این قوطی اب بخورید تا من هم خوشحال شوم و فکر کنم که توانستم کمکی بکنم)

بچه ها در سنگر برای خوردن اب در این قوطی نوبت میگرفتند !
*آب خوردنی که همراهش ریختن چند قطره اشک بود...*

*(خاطره ای از شهید حسین خرازی)*

@shahidfarajzade