Get Mystery Box with random crypto!

از اِصفهان به قم می رَفت؛ صدایِ آهنگِ مُبتذلِ راننده جَلال ر | شَهیدمُحَمَّدرضاتورجےزاده

از اِصفهان به قم می رَفت؛
صدایِ آهنگِ مُبتذلِ راننده جَلال
رو آزار می داد. با خوشرویی
به راننده گفت: "اگه اِمکان داره
یا نَوار رو خاموش کنید،
یا برایِ خودتون بِذارید."
راننده با تَمسخُر گفت: "اگه ناراحتی
می تونی پیاده شی!!" جلال رفت
تویِ فکر؛ هوایِ سرد، بیابونِ تاریک...
_"پیاده میشم"
راننده هَم که اِنگار مُنتظر بود،
پِدال ترمز رو فِشار داد و ایستاد
و گفت: "بِفَرما!"جلال پیاده شد
و اتوبوس هَم حَرکت کرد!
هنوز خِیلی دور نَشده بود که ایستاد.
همین که جَلال به اتوبوس رِسید؛
راننده با لبخند به جَلال گفت:
"بیا بالا جَوون. نوار رو خاموش کَردم."

#شهیدجلال‌افشار
#الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی‌مُحَمَّد‌وآلِ‌مُحَمَّدوَعَجِّل‌فَرَجَهُم

╭━━⊰❀ ❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀ ❀⊱━━╯