۱۹۸۱ ) سطرسطرِ خودم را از خاکِ خیست تکاندم رهسپارِ پارههای ز | شبکهٔ شعر سپید
۱۹۸۱ )
سطرسطرِ خودم را از خاکِ خیست تکاندم رهسپارِ پارههای زمین حالا کجای خوابها و خیالی که از شعر کِش رفته باشمت
ماندن در نامِ من نبود درمانِ آنِ من نبود باد در درختانِ گرمسیری هنوز غلیظ میوزید و فصل خرما چکه میکرد از گوشۀ لبخندت حالا چکیدههای چکامههای تو کجاست استراحتگاهِ گامهای خستهای که ذرهذره نبشته میشد بر سنگ سنگنبشتههای تنت کجاست با شرح بوسههای من من که سطرسطر پُر بودم از خاکِ خیست در قطرههای چشمانت رویینهتن شدم با مُشتِ بسته
حالا در خُردهشیشههای پارههای زمین بیشیلهپیلهچشمانِ تو کجاست سرچشمۀ حالوهوای همینوقتهای من باد در درختان گرمسیری هنوز مست وزیدن بود از کفِ دستانم خطی گذشت ودر ستارۀ نامم نشست خیال نبودی که از شعر کِشرفتهباشمت وقتی اتاق شمعی گیراند در گوشۀ لبش با دو صندلی و گلدانی از قطرههای من و ذرهذره شعر و زنگِ در در گوش اتاق چیزی گفت و آنکه دمید در خونِ اتاقم برایم گُلهای ریزِ آبی آورده بود.