هـنوز یـادِ تـو هسـتند کـوچـه هـای کرج هـنوز بغضِ تو جـا مانده در صدای کرج تمام شـهر نـفـس مـی کـشد تـو را وقتی که عـطرِمـوی تـو پیچیده در هوای کرج غروبِ سردِ زمستان سه راه گوهردشت شکوفه ریخت به آغوشِ من خدای کرج ظهـورِ لحـظـه ی دیـدن ، طلـوعِ لبخندت شـروع قصـهی مـا بـود و مـاجرای کرج جنـونِ گـریه بـه پایان نمـیرسد بعد از سکانسِ هـجرتِ تـو پشـتِ سینمای کرج شـبـیـه نـم نـمِ بــاران از آسـمـان تـا مـن بـبـار روحِ خـودت را بـه هـر کـجای کرج بکـش دوبـاره مـرا سمـتِ مـهرشـهر تنت کـه منزوی شـدم اکنـون در انـزوای کرج شکفـت حـادثـهی تـلـخِ رفـتنـت بـرگـرد ببین که پیر شدم بی تو پا به پای کرج #محمدمنصورفلاح @sherekaraj 637 views18:02