قبولم کن قبولم کن به گونه ی عاشقی که بجز عشق هیچ چیز ندارد | ✔شعر و غزل✔
قبولم کن قبولم کن به گونه ی عاشقی که بجز عشق هیچ چیز ندارد...
و باورم کن همچون گیاهی از عشق روییدنی از عشق بودنی از عشق و پناهم بده ای محبوب ...
امروز در خیابان خلوتی می رفتم که بوی پیچیده ی بِه را بوئیدم و به یاد درختان معطر هزار سال پیش افتادم ! که در باغ های جنوب باغ تو چون بیشه ای از رنگ زرد بود ...
و عطر تو ، عطر تنِ خاکیِ تو به خاطرم آمد و بعد از هزار و چهارصد سال فریاد زدم من هنوز ، هنوز ، هنوز عاشق تو هستم ...