(شـــعر ☫ ممنـــوعه)
@SherVaTaraB
ًً
اشک در چشمان من مشغول شبنمکاری است
زخم روی استخوانم گرم خاتمکاری است
باز یادت آمد و محکم در آغوشم کشید
از اصول کار استادانه محکمکاری است
شوقناک بودنت: چشم و دل و آغوش من!
روز و شب دلتنگیام محصول این همکاری است
جز گل حسرت نروییده است در گلدان من
بی تو هر فصلی که باشد موسم غمکاری است
آمدنهای کمت هم بوی رفتن میدهد
کار نیکوییست عشق و آفتش کمکاری است
زخمهایم یادگاریهای نایاب توأند
گرچه این دفعه پزشکم گفته زخمم کاری است
کبری موسوی قهفرخی
@SherVaTaraB