بــــویِ پــیـراهـنِ تــــــو

2021-10-11 00:40:26 باید سکوت کنم
این بهترین کاریست که میتوانم در حق خود انجام دهم
باید فراموش کنم
گویی که هیچگاه چنین روزگاری بر من نگذشته است
گویی که هیچگاه چنین شخصی در من نزیسته است
باید سکوت کنم ، دیر گاهیست که کلمات هم از من روی برمیگردانند
من محکوم به سکوتم
محکوم به فراموش شدن
محکوم به هر آنچه من را از من میگیرد
من فراموش میشوم اما فراموش نمیکنم

#عین_ر

@eyn_sin_lam باز کردن / نظر دهید

2021-08-19 14:30:45 #عاشورا
#حسین_جانم

بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

#مقبل_کاشانی

•| @shervind_sepehrii |• باز کردن / نظر دهید

2021-08-19 14:21:47 #یابطلة_كربلا
#یا_زینب


از تل نگران آمده مضطر متحیر
بالای سر جسم برادر متحیر

با دست خودش پیرهن کهنه تنش کرد
بی پیرهن افتاده و خواهر متحیر

گفتند که این کشته در خون بدن کیست؟
خواهر به سرش می زدو مادر متحیر

شمشیر خجالت زده، خون، رنگ پریده
بیش از همه در همهمه خنجر متحیر

سنگ است غمین، دشنه حزین، نیزه شکسته
از این همه هجمه، شده حنجر متحیر

از اهل حرم هر چه طلا بود ربودند
زینب شده از غارت معجر متحیر

از صبر تو انگشت به لب حضرت ایوب
از طاقت هجران تو هاجر متحیر

شد کُن فیکن کوفه احکام پرستان
انقدر علی وار که منبر متحیر...

لرزاند تن بی رمق موذنه ها را
طوری که به نی شد علی اکبر متحیر

این کیست که در قالب زن مرد ترین است
از هیبت او مالک اشتر متحیر

برخاسته غوغای قیامت ز قیامت
از محشر برخواسته محشر متحیر

تکرار همین منظره، هر روز غمش بود
از تل نگران آمده مضطر... متحیر...

#حامد_فلاحي_راد

لطفا در حال و هوای عاشورایی خوانده شود

@ahlana باز کردن / نظر دهید

2021-07-25 13:16:01 ای کاش جان بخواهد معشوقِ جانی ما
تا مدعی بمیرد از جان‌فشانیِ ما

گر در میان نباشد پای وصال جانان
مُردن چه فرق دارد با زندگانیِ ما

ترک حیات گفتیم، کام از لبش گرفتیم
الحق که جای رشک است بر کامرانیِ ما

سودای او گزیدیم، جنس غمش خریدیم
یا رب زیان مبادا در بی‌زیانیِ ما!

در عالم محبت الفت بهم گرفته
نامهربانی او با مهربانیِ ما

در عین بی‌زبانی با او به گفتگوییم
کیفیت غریبی است در بی‌زبانیِ ما

صد ره ز ناتوانی در پایش اوفتادیم
تا چشم رحمت افکند بر ناتوانیِ ما

تا بی‌نشان نگشتیم، از وی نشان نجستیم!
غافل خبر ندارد از بی‌نشانیِ ما

اول نظر دریدیم پیراهن صبوری
آخر شد آشکارا راز نهانیِ ما

تا وصف صورتش را در نامه ثبت کردیم
مانند اهل دانش پیش معانیِ ما

تدبیرها نمودیم در عاشقی فروغی
کاری نیامد آخر از کاردانیِ ما

#فروغی_بسطامی

•| @shervind_sepehrii |• باز کردن / نظر دهید

2021-07-25 09:18:23 شکوفه‌های هلو رسته روی پیرهنت
دوباره صورتیِ صورتی‌ست باغِ تنت

دوباره خواب مرا می‌برد که تا برسم
به روزِ صورتی‌ات - رنگِ مهربان‌شدنت

چه روزی آه چه روزی! که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیشِ رنگِ پیرهنت

چه روزی آه چه روزی! که هر پرنده رسید
نوکی به پنجره زد پیشبازِ در زدنت

تو آمدی و بهار آمد و درختِ هلو
شکوفه کرد دوباره به شوقِ آمدنت

درخت شکلِ تو بود و تو مثلِ آینه‌اش
شکوفه‌های هلو رسته روی پیرهنت

و از بهشت‌ترین شاخه روی گونه‌ی چپ
شکوفه‌ای زده بودی به موی پرشکنت

پرنده‌ای که پرید از دهانِ بوسه‌ی من
نشست زمزمه‌گر روی بوسه‌ی دهنت

شکفته بودی و بی‌اختیار گفتم: آه!
چه‌قدر صورتیِ صورتی‌ست باغِ تنت

#حسین_منزوی

•| @shervind_sepehrii |• باز کردن / نظر دهید

2021-07-13 21:43:38 https://www.clubhouse.com/room/m3zvDE2Z باز کردن / نظر دهید

2021-07-08 00:26:07 بغض های کهنه ای در جای جای این گلو
دل پر از حرف نگفته لب پر از راز مگو

لحظه تلخ جدایی را بیاور یاد خود
چشمِ دل بستم که بیش از این نریزد آبرو

من برایت آیدا در آینه بودم ولی
تو برای قلب من یک ذره حتی شاملو ؟!

شانه ات را خواستم هر شب برای بی کسی
تا بگویم قصه دل را به گوشت مو به مو

از خدا دلگیرم از تقدیر اما بیشتر
در کنار دیگری هستی تو را من آرزو ...

کردم و با خنده از آغوش من رفتی ولی
دیگر از مردانگی با هیچکس چیزی نگو ...

#شروین_دخت_سپهری

•| @shervind_sepehrii |• باز کردن / نظر دهید

2021-07-06 23:16:44 https://www.clubhouse.com/room/PvKQbw9e باز کردن / نظر دهید

2021-07-06 18:06:27 بچه هایی که کلاب دارن
از دست ندید

•| @shervind_sepehrii |• باز کردن / نظر دهید

2021-07-05 18:19:04
قصه چشم تو خواب از سر شاعر برده

تو به امیدِ قلم باش که بیدار شود ...

#شروین_دخت_سپهری
#روز_قلم

•| @shervind_sepehrii |• باز کردن / نظر دهید