Get Mystery Box with random crypto!

در گِل‌ماندگان! فرو رفتیم در گِل مثلِ چی! این‌بار تا زانو و د | اشعار طنز و نطنز شروین سلیمانی

در گِل‌ماندگان!

فرو رفتیم در گِل مثلِ چی! این‌بار تا زانو
و دنیا دید در گِل مانده‌ایم انگار تا زانو

کسی پرسید چی شد دسته‌جمعی توی گِل رفتید؟
و ما انداختیمش گردنِ کفّار تا زانو!

یکی غُرغُرکُنان می‌گفت کارِ انگلیسی‌هاست!
که ما را کرده‌اند از کَلّه استعمار تا زانو

یکی هم فحش‌هایی داد که در انتها کِش داشت!
و می‌داد از پس و پیشِ کمر هشدار تا زانو!

یکی می‌گفت شاکر باش اَقلّاً امنیت داریم
که در گونی چپاندش یک تن از انصار تا زانو!

در آن اوضاعِ در گِل ماندگی ناگاه شیخی گفت:
نخواهد ماند در گِل آدمِ دیندار تا زانو!

سپس فریاد زد: خواهر حجابت را رعایت کن!
که گفته روسری را از سرت بردار تا زانو؟!

و زن ترسید و در حالی که در گِل دست‌وپا می‌زد
به سر انداخت چیزی از سرِ اجبار تا زانو..

در آن اوضاعِ شخمی آب و نان هم جیره‌بندی شد
هراسِ مرگ‌ هم شد رویِ‌مان آوار تا زانو

همه در بُرههٔ حساسِ فعلی مضطرب بودیم
و بودیم از فشار و‌استرس سرشار تا زانو

که یکهو یک نفر با وعده‌های خوب ظاهر شد
و دل بستیم ما بر وعدهٔ آن یار تا زانو!

به ما می‌گفت از گِل می‌کشم بیرون شماها را
ولی پایین کشید از پای ما شلوار تا زانو!

نمی‌دانم چه شد جای دو تا زانویِ خود دیدیم
به طرزِ شک‌برانگیزی در آنجا چارتا زانو!

خدا را شکر حالا نااُمید و زار و بی‌شلوار
گرفتاریم در یک وضعِ ناهنجار تا زانو...!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani