Get Mystery Box with random crypto!

پاسخ به شبهات دینی

لوگوی کانال تلگرام shobhedini — پاسخ به شبهات دینی پ
لوگوی کانال تلگرام shobhedini — پاسخ به شبهات دینی
آدرس کانال: @shobhedini
دسته بندی ها: دین , دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.56K
توضیحات از کانال

برای رفع شبهه، رجوع به آیدی زیر:
@SayiedMohammad
مقالات علمی و فلسفی
معجزات قرآن، عظمت اسلام
مطالب و تحقیقات مستقل {نشر لینک}
تارنمای ما:
www.shobhedini.com
اینستاگرام ما:
http://instagram.com/_u/shobhedini/
بدون هیچ گونه تبلیغات

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-07-11 04:15:13 #پاسخ_به_شبهات 159 بخش دوم و آخر

«جنایات انکار ناپذیر مسلمانان به نام اسلام»

با این فرض این گونه بیان می‌کنیم که اوّلاً دین‌داری و لو دین حقیقی، ضامن عصمت شخص نیست، بله اگر کسی دین را به تمام و کمال پیاده کند، بسیار از خطا مصون خواهد ماند، اما هیچ تضمینی برای عملکرد او نیست. ثانیاً اسلام شیوه‌ای برای سعادت در زندگی دنیا و آخرت است، و راه‌ها و شیوه‌های مختلفی چه الهی همانند ادیان دیگر و چه بشری همانند ایدئولوژی‌های متفاوت دانشمندان وجود دارد.

با این دو مقدّمه، بهترین کار (یعنی عاقلانه‌ترین و فطری‌ترین عملکرد) آن است که قضاوتی میان این شیوه‌ها صورت بگیرد، و با صلابت‌ترین آن را انتخاب نمود، به عنوان مثال دانش‌آموزی سه رشته برای انتخاب دارد و بس، مثلاً ریاضی، تجربی و انسانی؛ زمانی که به خروجی‌های این سه رشته می‌نگرد، گاه مایوس می‌شود که برخی از دانش‌جویانِ همین رشته‌ها چنین و چنان‌اند، از این رو دو ره بیشتر پیش روی او نیست:

۱. هیچ کاری به افراد و خروجی‌های آن رشته‌ها یا ادیان و مذاهب گوناگون نداشته باشد و حق وحقیقت آن را بررسی کند، اگر مطابق با فطرت خویش بود برگزیند. این همان طریقی است که امیر المومنین به حارث بن حوت فرمود که «حق را بشناس، اهل حق را خواهی شناخت.» از این رو چون ناچار میان برگزیدن یک شیوه و راه هستیم، یکی را برمی‌گزینیم.

۲. با هر معیار و خط‌کشی که می‌خواهیم، به بررسی طُرُق و روش‌ها می‌پردازیم و هر کدام را (با وجود مفسده‌هایی که دارند و فرض گرفته‌ایم که دارند) کمتر عیب، ایراد و خطا به آن وارد هست را بر می‌گزینیم. مانند آن که کسی می‌خواهد امرار معاش کند و ترک آن موجب مرگ است، از این رو باید شغلی را برگزیند ولو این که هر شغلی برای خود بدی‌ها، ضعف‌ها و مفسده‌هایی دارد.

در نتیجه اگر این روش صورت پذیرد، نتیجه هر چه که باشد، موافق با عقل و فطرت خواهد بود و ما برای کسانی که خرده‌های این چنین به دین می‌گیرند حتی اگر تمام آن خرده‌ها را هم مطابق با حقیقت بدانیم، این روش را توصیه می‌کنیم.

برخی همانند خداناباوران، ادّعا می‌کنند که ما مجبور به انتخاب روش نیستم، بلکه مسلک ما ترک این روش‌های ظالمانه است؛ در پاسخ عرض می‌کنیم که اگر کسی چنین ادّعایی کرد، روشن است که مطلب را نفهمیده زیرا فرض ما در آن‌جایی است که ترک روش، اصلاً معنایی نداشته باشد، ثانیاً اگر کسی همه‌ی روش‌ها را ترک کرد، خود روشی برگزیده و آن روشِ ترک است.

امیرالمومنین به این گونه افراد هم پاسخی کاملاً مطابق با عقل و فطرت می‌دهد که فرضاً شما تمام ادیان را کنار گذاشتید و هیچ عبادتی در زندگی خود نکردید، حال اگر یک در هزار یکی از روش‌های ترک شده حقیقت داشته باشد، یقیناً خسارت کرده‌اید، چون شما همه را ترک گفته‌اید و اگر کسی یکی از روش‌ها را برگزیند، دست‌کم حظ و بهره‌ای از حقیقت خواهد داشت و همان مایه‌ی امید برای اوست.

(در پست‌های بسیاری به اثبات این مطلب پرداختیم که چیزی به نام الحاد یا خداناباوری (آتئیسم) و ندانم‌گرایی (آگنوستیسم) خود روشی جداست که باید مورد نقد و نظر قرار گیرد نه آن که صرفاً ترک کردنِ روش دین‌داران باشد.)

شک نکنیم که این طریقه، یعنی برگزیدن روشی که کمترین اشکال و ایراد به آن وارد است، (با وجود ایراد و اشکال‌های احتمالی و واقعی) مطابق‌ترین روش با فطرت و عقل سلیم انسانی است، و هر کس در نهان خود به صحّت و درستی آن اقرار می‌کند.

پایان

@shobhedini
542 viewsحسینی طلبه 09022601846, edited  01:15
باز کردن / نظر دهید
2022-07-11 04:12:29 #پاسخ_به_شبهات 159 بخش اول

«جنایات انکار ناپذیر مسلمانان به نام اسلام»

شکی نیست که در طول تاریخ، جنایات بسیاری به دست مسلمانان صورت گرفته است، از این رو در این پست به نسبت میان این جنایات با اصل اسلام می‌پردازیم.

برای توجیه این جنایات، برخی اصل وقوع جنایت را به دلیل شواهد ضعیف تاریخی انکار می‌کنند، برخی دیگر جنایت بودنِ این وقایع را انکار می‌کنند و سعی در توجیه آن، با عقل و خرد دارند و قسم آخر، جنایت بودنِ وقایع را می‌پذیرند ولی جنایت‌کاران را مسلمان‌نما می‌دانند نه مسلمان واقعی و پرورش یافته‌ی مکتب اسلام.

هر کدام از این اقسام، خود مجال‌هایی در برخی موارد دارد، ولی ما فرض را بدتر از سه فرض فوق مطرح می‌کنیم تا جای اشکال‌تراشی کمتر باشد، بر فرض که جنایات به حسب ادله‌ی تاریخی قابل استناد، رخ داده و باز هم شاهد چنین جنایاتی در گوشه‌های عالم هستیم، نیز جنایت بودن آنان را هم می‌پذیریم و در سدد توجیه عقلی و فطری آنان بر نمی‌آییم و سپس آنان را مسلمان‌نما نیز نمی‌دانیم و سعی در اخراج آنان از دایره‌ی اسلام نخواهیم داشت.

باز هم تقسیم دیگری در اینجا مفروض خواهد بود، آیا این جنایات مسلّم مسلمانان، از تعالیم اسلامی برخاسته و یا بیگانه از اسلام است. همانند پدری که مقید به دستورات دینی است و خود را بسیار متشرّع می‌داند، ولی مردم از زبان او در آزار هستند، این گناه او، در دین صریحاً نفی شده است.

این قسم روشن است که به اسلام ضربه‌ای نمی‌زند، زیرا اسلام، ضامن عصمت و پاکی کامل مسلمانان نیست و از هر انسانی ممکن است خطایی سر بزند، گرچه این مسلّم است که گناهان مسلمانان، چهره‌ی اجتماعی اسلام را تخریب می‌کند ولی ممکن است چیزی تحت شرایطی، چهره‌اش تخریب شده باشد ولی در عین حال حق هم باشد، مانند مظلومی که تهمت‌های بسیاری به او وارد شده و اکثراً به او ظنین هستند ولی در عین حال حق با اوست. (پس این قسم با حقاینت اسلام سازگار است.)

اما قسم دیگر برخی از اعمالی است که جنایت تلقّی می‌شود و مستقیماً یا برداشت از تعالیم دینی و اسلامی شده است. (مانند جنایات جنگی گروهک‌های تروریستی مسلمان، که کم‌تعداد هم نیستند) در این‌جا مدافع‌نویسان اسلامی سعی در توجیهات گوناگونی دارند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:‌

۱. برداشت‌های آنان، برداشت‌های خطایی است و برداشت درست نزد ماست. (نوعاً مذاهب اسلامی و سایر مذاهبِ درون هر دینی، این گونه همدیگر را رد می‌کنند.)

۲. (اگر نتوانستند به برداشت تمامش کنند و گویا اصل دین آن را گفته) سعی در انکار آن واقعیتِ دینی دارند که تا همین چند سال اخیر، از مسلّمات دینی دانسته می‌شده، مثلاً برخی سنگسار را (به هر دلیلی) نمی‌پسندند، از این رو تلاش می‌کنند که تمام آیات و روایات آن را به نوعی رد کنند تا سنگساری که از مسلّمات بوده، به کلّی زیر سوال رود.

۳. عدّه‌ای در تلاش‌اند که اسلامی را با ساز و کار متفاوت ارائه دهند تا اصلاً این موارد در اسلام نیاید، مثلاً روایات را به دلیل اختلافاتی که در آن هست، به کلّی کنار می‌گذارند، یا تفاسیر بسیار آزاد از قرآن می‌کنند و یا اخلاق را مقدم بر دین می‌دانند و هر چه را مخالف منطق و عقل جمعی بوده را کنار می‌گذارند، حتی اگر از دین باشد، لذا به تجدّدگرایی و نواندیشی در دین افتادند.

۴. گروه آخر (اگر گروه آخر باشند) وقتی تمامی راه‌های پیشین را ناکارآمد دانستند ولی باز هم علاقه‌ای قلبی به دین و گرایشات مذهبی در خود احساس کردند، تنها جنبه‌ی باطنی و معنوی دین که آرامش به انسان می‌دهد را گرفته و ما بقی را رها می‌کنند. از این رو به گونه‌ای به گوهر دین که معنویت است پایبندند و اعمال و اعتقادتش را همانند شاخه‌هایی زائد یا فعلاً ناکارآمد تلقّی می‌کنند.

باز هم ما در صدد ورود به هیچ کدام از این موارد نیستیم که هر کدام نه به نحو کلّی و انفجاری بلکه در مواردی صادق است؛ ما فرض را بر آن گرفته‌ایم که هیچ‌گونه توجیهی نباشد و واقعاً جنایاتی که برداشت مستقیم و یا صریح اسلام است توسط مسلمانان حقیقی در طول تاریخ صورت گرفته و صورت می‌گیرد.

ادامه دارد...

@shobhedini
486 viewsحسینی طلبه 09022601846, 01:12
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 04:04:05 #پاسخ_به_شبهات 158 بخش دوم و آخر

«پیرامون تجربه‌ی پس از مرگ و نزدیک به مرگ»
(با اشاره به برنامه «زندگی پس از زندگی»)

برخی می‌گویند که بسیاری از این تجارب و اِخبارات، مطابق با شریعت و همان چیزی است که در دین گفته شده؛ پاسخ این است که چه بهتر که موافق با دین است. ولی موافقت و یا مخالفت آن، نه چیزی بر شناخت ما از امور ماوراء الطبیعه می‌افزاید و نه چیزی از آن می‌کاهد.

این نکته را نیز باید در نظر داشته باشیم که هر چند رویا و خیالات ما عجیب و غریب هم باشد، اما باز آن‌چه ذهن ما به آن متمایل است را خواهیم دید. بله در نظر داشته باشیم که بسیاری از رویاها و شهودات، صادقه و درست هستند ولی درستی آن، با به وقوع پیوستن آن سنجیده می‌شود و مایی که هنوز دنیای پس از این دنیا را ندیده‌ایم، چگونه می‌توانیم اِخبارات دیگران درباره‌ی آن را راستی‌آزمایی کنیم؟! مگر آن‌که این اِخبارات از جایی به ما رسیده باشد، که شک و شبهه‌ای در آن نباشد و اصل صدور این اِخبار از جانب خدا و رسولش تایید شده باشد و در غیر این صورت، گمانی بیش نخواهد بود.

البته این را هم منکر نشویم که همین تجارب پس از مرگ، برای بسیاری حالت یاد مرگ، و حس بهتر بودن و مانند آن را ایجاد می‌کند که بسیار خوب است ولی ضد آن هم صادق است بدین معنا که کسی خبر مخالف دین از آن دنیا بیاورد و همان افراد را نسبت به وجود آخرت، روح و مانند آن، سست‌عقیده کند.

در آخر، بهتر است کسانی که اعتقادات دینی دارند، برای درک چگونگی احوال پس از مرگ، به همان روایات و منابع دست اول دینی مراجعه کنند و اسیر هر خرافه‌ای نشوند و کسانی هم که هیچ اعتقادی به دین و ماوراء الطبیعه ندارند، هیچ گونه درک و علمی از آن احوال نخواهند داشت و مانند دربی کاملاً بسته و پُلمپ شده در برابر آنان است.

پی‌نوشت: اگر برخی تلاش‌های مذبوحانه‌ی صدا و سیما برای جذب آخرین مخاطب‌ها هم شایان تقدیر باشد، اما تقلید چنین برنامه‌هایی از برنامه‌های کاملاً مشابه مسیحیان و نیز ترویج برخی خرافات، کار شایسته‌ای نیست.

پایان

@shobhedini
106 viewsحسینی طلبه 09022601846, edited  01:04
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 04:04:05 #پاسخ_به_شبهات 158 بخش اول

«پیرامون تجربه‌ی پس از مرگ و نزدیک به مرگ»
(با اشاره به برنامه «زندگی پس از زندگی»)

آیا تجربه‌ی پس از مرگ، امکان دارد؟
تجربه‌ی نزدیک به مرگ چیست؟
آیا اِخبار از این تجارب، معتبر است؟

اخیراً به مناسبت پخش برنامه‌ی «زندگی پس از زندگی» از سوی صدا و سیمای ایران، برای برخی، سوالات فوق ایجاد شده است؛ به همین خاطر در صدد نوشتن مطلبی کوتاه در این زمینه بر آمدم.

ابتدا باید در نظر گرفت که احوال پس از مرگ و جدا شدن روح از بدن، امری ما فوق طبیعی است، بدین معنا که امکان امتحان آن و درکش به وسیله‌ی وسائل آزمایشگاهی وجود ندارد. از این رو ماییم و تنها آن‌چه از مصادر دینی (که خبر از غیب و ماوراء الطبیعه می‌دهند) برای ما نقل شده است؛ زیرا کسی که به هیچ امر ماورائی معتقد نیست، امکان هیچ گونه خبر گرفتنی از آن را هم ندارد و اساساً ماهیت روح (حیات بدن) و احوال او پس از مرگ، عالم مردگان و ... برای معنایی ندارد.
در مقابل کسی که اعتقاد به دین دارد، دین را دارای منشأ وحیانی می‌داند که از غیب و از نزد خداوند برای انسان خبر می‌آورد. برای چنین کسی، ماهیات فوق مانند روح و عالم پس از مرگ، کاملاً معنا خواهد داشت ولی منشأ معرفتیِ او، تنها منحصر در همان خبرهای دینی است.

حال اگر کسی به ما خبری از عالم پس از مرگ و یا چگونگی مُردن و مانند آن بدهد، اعتبارش در حد یک گمان خالی است و بس. همانند آن که ما بخواهیم از نحوه‌ی حیات، کیفیت زمین و مختصات کهکشان‌های دیگری سخن بگوییم که تا به حال هیچ سفری بدان‌جا نداشته‌ایم و هیچ درکی از آن نکرده‌ایم.

حال اگر کسی بگوید که تا بدین‌جا درست! ولی اگر کسی تجربه‌ای نزدیک به مرگ داشت و یا مُرد و دوباره زنده شد و خبر آورد، چه؟

پاسخ این است که اگر کسی روح از بدن او جدا شد، دیگر روح بدین گونه باز نمی‌گردد تا بخواهد از آن سوی زندگی، خبر آورد، بلکه همین که زنده شده، دلیل بر آن است که اصلاً نمُرده و از همان ابتدا زنده بوده است.

حتی اگر پزشکان تشخیص مرگ برای او دهند نیز همین گونه است. زیرا پزشکان تنها علائم حیات و زندگی را می‌توانند بیازمایند و باز امکانی برای آنان نسبت به مرگ حقیقی شخص، وجود ندارد و چه بسا تشخیص‌های اشتباهی که به وسیله دستگاه‌های پزشکی و خطاهای انسانی صورت می‌گیرد و گمان می‌رود که شخص مُرده در حالی که باز می‌گردد و از بازگشت او روشن می‌شود که نزدیک به مرگ بوده و یا در مرحله‌ای قرار گرفته است که غالباً نتیجه‌اش مرگ است، ولی برای او این نتیجه به وقوع نپیوسته است.

و اگر تجربه‌ای نزدیک به مرگ داشته باشد که دیگر روشن است که چون نزدیک به مرگ بوده و اصلاً نمُرده، هر آن‌چه دیده در ظرف همین دنیا بوده و اصلاً به دنیای دیگر نرفته است تا بخواهد خبری از آن بدهد!

برخی می‌گویند تجارب افراد چه می‌شود؟ آیا همه‌ی آنان نسبت به نقل تجارب خود دروغ می‌گویند؟ الزاماً خیر! دروغی در کار نیست بلکه آنان آن‌چه دیده‌اند و به ذهن‌شان رسیده را نقل می‌کنند، نه آن‌چه واقعاً رخ خواهد داد و یا رخ داده است. همانند آن که من در خواب عمیقی فرو روم و رویاهایی پیرامون وقایع مختلف ببینم و در کمال صداقت آن را برای دیگران نقل کنم، اما محتوای آن رویاها هیچ‌کدام به وقوع نپیوندد و الزامی هم ندارد که در عالم خارج، اتفاق همان گونه رخ دهد که من خواب آن را دیده‌ام!

ادامه دارد...

@shobhedini
109 viewsحسینی طلبه 09022601846, edited  01:04
باز کردن / نظر دهید
2022-05-06 05:21:42 پاسخ به شبهات دینی pinned a photo
02:21
باز کردن / نظر دهید
2022-03-01 06:11:45 #نقد_بزرگان_غرب 35

حتی افرادی که معتقد هستند سرنوشت همه از قبل مشخص شده و قابل تغییر نیست، موقع رد شدن از خیابان دو طرف آن را نگاه می‌کنند.

استیون هاوکینگ

نقد:

این جمله مثبِت کدام‌یک از این موارد می‌تواند باشد؟ ۱. چیزی به نام «سرنوشت» وجود ندارد. ۲. معتقدین به «سرنوشت» در عمل منکر آن هستند. ۳. معنای صحیح «سرنوشت» چیزی است که با نگاه کردنِ معتقدینِ به سرنوشت به خیابان، پیش از عبور از آن، نفی نمی‌شود.

روشن است که این جمله، مورد سوم را اثبات می‌کند، و قدرتی برای نفی دو مورد قبل ندارد و لو چنین گمان شود؛ زیرا اگر معنای حقیقی و صحیح «سرنوشت» دانسته شود، روشن خواهد شد که شخص می‌تواند در عین اعتقاد قلبی به آن، تمام تدابیر را حتی نگاه کردن به دو طرف خیابان هنگام عبور را کوچک نشمارد و انجام دهد.

برخی گمان می‌کنند که چون سرنوشت یا همان تقدیر، از پیش نوشته شده، پس رفتار ما، دخلی در سرانجام ما ندارد، در حالی که این‌گونه نیست، زیرا خداوندی که سرنوشت برای ما رقم زده، علمش به مثابه‌ی علم محدود ما نیست و علم محیطی دارد که حتی آینده را می‌بیند. از این رو سرنوشت ما را به حسب میزان تلاش و کوشش ما نوشته است.

در نتیجه هم سرنوشت، از پیش مشخص شده و قابل تغییر نیست و هم اعمال ما در آن تاثیر دارد. به عنوان مثال خداوند چون می‌داند من در تمام زندگی‌ام تنبلی را با اختیار و اراده‌ی خویش، انتخاب کرده‌ام، از پیش برای من، ذلّت می‌نویسد و اگر با اختیار خود، تلاش را برگزینم، موفقیت را برای من امضا می‌کند.

از آن‌جایی که فرض علم محیط خداوندی مشکل است، مثالی متناسب با دنیای خود می‌زنیم: اگر معلمی همان ابتدای سال، بداند که کدام شاگردانش آخر سال، بهترین نمرات را می‌گیرند، اشکالی دارد که در طول سال، آنان را بیشتر از بقیه دوست داشته باشد و جوایزی از همان ابتدای سال، برای کارنامه‌ی آخر سال آنان تهیه کند؟ پاسخ منفی است.

گرچه تصور علم محیط خداوندی مشکل است و نمی‌تواند برای آن به راحتی مثال زد ولی باید دانست که معتقدان به سرنوشت، منافاتی با تدبیر در امور زندگی خود، با سرنوشت محتوم خویش نمی‌بینند، از این رو جمله‌ی هاوکینگ، تقریباً بی‌معنا خواهد شد.

نباید فراموش کنیم که اولاً شدت انس با علوم تجربی، گاهی فهم ما را در علوم غیر مادی دچار خدشه می‌کند (که البته عکس آن نیز صادق است) و ثانیاً کاش مفاهیم غیر مادی را با مفاهیم ساده‌ی مادی که قابل فهم عموم است، خلط نمی‌کردیم که همین خلط میان مفاهیم مادی و غیر مادی، منشأ اشتباهات بسیاری در علوم تجریدی همانند الهیات شده است.

@shobhedini
20 viewsحسینی طلبه 09022601846, 03:11
باز کردن / نظر دهید
2022-02-10 06:23:19 #نقد_بزرگان_غرب 34

این همه پیغمبرها گفته‌اند که روح باقی می‌ماند و چنین و چنان می‌شود. اما هیچ‌کس توجه نکرده که آیا روح ما قابل بقا هست یا نه؟
شما را به خدا، روح ما با این افکار پست و اندیشه‌هایی که از حدود معده و شهوت تجاوز نمی‌نماید، آیا اگر از بین برود بهتر نیست؟!

موریس مترلینگ

نقد:

انگیزه‌ای که در ورای بیان این جملات است، طبیعتاً شخصی است و برای ما روشن نیست. اما آن‌چه می‌نماید در سه نکته نقد می‌شود:

۱. مراد از بقای روح، قابلیت جاودانی بودن آن است و خداوند روح را خود خلق کرده و جاودانه قرار داده است و (چون روح، مقوله‌ و اصطلاحی دینی است)‌ بشر به ماهیت آن راه ندارد که بخواهد آن را نقض کند، پس اثبات و ابطال جاودانی بودن روح، با توجه به ماهیت ناشناخته‌اش بی‌معناست.

۲. امروزه روح را (به‌خاطر همان کنه مبهمش) با هوش یکی می‌دانند که باز اشتباهی در تطبیق است، از این رو در این جمله نیز تقریباً روح، با همان افکار پلید انسانی برابر دانسته شده است نه آن جوهره‌ی حیات که از امر پروردگاری است و یقیناً بسیار مقدس.

۳. روشن است که «از بین رفتن چیزی بهتر از بقائش باشد»، ارتباطی به اصل امکان بقاء آن چیز ندارد. (و یقیناً مترلینگ بسیار بیش از این نکات می‌دانسته، ولی برای آن که این جمله رهزن بعضی از مفاهیم نادرست برای برخی از افراد است، تذکر داده شد.)

@shobhedini
131 viewsحسینی طلبه 09022601846, 03:23
باز کردن / نظر دهید
2021-11-25 06:47:31
سلام علیکم

جهت بحث ها و سوالات اعتقادی و دینی و نیز پاسخ به شبهات، راه های ارتباطی زیر قابل دسترس است:

علاوه بر کانال پاسخ به شبهات دینی در تلگرام و پیج اینستاگرام:

@shobhedini

آیدی بنده در تلگرام:

@SayiedMohammad

شماره تلفن برای تماس:

09022601846

ایتا و واتسپ نیز روی همین شماره موجود است.

با تشکر
128 viewsحسینی طلبه, 03:47
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 14:53:35 #پاسخ_به_شبهات 157

«آیا اسلام بریدن گلو و سر از تن جدا کردن را تایید می کند؟»

توضیح مختصری پیرامون گردن زدن در اسلام:

برخی با استناد به آیات قرآن، روایات و منابع تاریخی، سعی در اثبات چنین مطلبی دارند که گردن زدن در اسلام امری عادی بوده و این نشان از خشونت بالای مسلمانان می باشد.

از جمله آیات استناد شده، آیه «ضرب الرقاب» (محمد: ) به معنای گردن زدن می باشد؛ همچنین بسیار شنیده می شود که در جنگ ها، مسلمانان گردن دشمن را می زدند و این کار برای آنان کاملا عادی بوده است.

تا بدین جا می رسیم که همین گردن زدن با بریدن گردن (ذبح) یکی تلقی شده و سپس مستمسک برای کسانی شده که داعش، طالبان و سایر خشونت ها و جنایاتی که به اسلام منتسب است را نیز برخاسته از چنین شواهدی می دانند.

آنچه باید تفکیک شود این است که زدن گردن با شمشیر که در زمان صدر اسلام متعارف بوده است که با بریدن گردن یا ذبح کردن بسیار متفاوت است.

آنچه در اسلام مهم و روشن است این است که در جنگ ها و حین کشتن دشمن، وی نباید زجر و شکنجه ببیند و فقط کشته شود. از این رو هنگامی که در جنگ های تن به تن، گردن شخص در جنگ با شمشیر زده می شود، کمترین دردی نخواهد کشید؛ در برابر آن کس که با شمشیر جراحتی بر او وارد شود و از شدت درد و خونریزی، مدت ها به خود بپیچد و سپس بمیرد.

در مورد ذبح حیوانات نیز اینچنین است که اسلام غیر حدید یعنی فلزات بسیار تیز را برای ذبح جایز نمی داند و شاید این نیز از همان باب است که حیوان هنگام ذبح زجر نکشد و اذیت و آزار نبیند و با کمترین فاصله پس از بریده شدن گلویش، روح از او جدا شود.

اما امروزه در جنگ های متعارف که با سلاح های گرم صورت می گیرد، زدن گردن امری نیست که محقق شود، زیرا هنگامی که شخص تیر خورد و یا در حادثه ای مرگش محرز شد، کار تمام است نه آن که نیازی به بریدن گلوی او باشد؛ اما با این حال می بینیم که مدعیان اسلام مانند داعش و ... با دشمنان خود مواجه می شوند، گلوی آنان را می برند و به تعبیری سر از بدن جدا می کنند در حالی که امروزه، اصابت گلوله به قلب یا سر طرف، مرگ او را محرز می کند؛ بدین سبب جدا شدن سر از بدن تنها همان زمان بود که با شمشیر در جنگ های تن به تن صورت می گرفته و همین باعث ایجاد کمترین شکنجه در دشمن می شود.

بیان این نکته نیز روشن است که هر گونه عملی که اشمئزاز روح انسانی را در پی داشته باشد، در اسلام جایز نیست، حتی با دشمن خود. کارهایی از قبیل مثله کردن (تکه تکه کردن بدن)، اذیت و آزار اجساد و یا ذبح و بریدن گردن، بلکه در جنگ ها به اقل و کمترین حد که دفاع از خود باشد و نهایت آن که کشتن دشمن (بدون شکنجه دادن اوست) باید اکتفاء شود.

@shobhedini
76 viewsحسینی طلبه, 11:53
باز کردن / نظر دهید
2021-11-15 21:07:38 #مقاله ۴۸
#نقد_دین_پژوهی_عوامانه

«میزان سواد روشن فکران دینی - ملکیان و معیار در تناقض» بخش دوم و پاسخ

نقد کلام جناب ملکیان:

۱. ملکیان گمان کرده است هشت وحدت هیچگونه معیار حقیقی ندارد و می توان موارد متعددی به آن افزود و خود یکی را مثال می زند، به عنوان «وحدت چشم بیننده»، در حالی که همین مثال او اشتباه است و داخل در وحدت شرط می باشد، بدین معنا که «الف قرمز است به شرط آن که خرگوش ببیند و سیاه است به شرط آن که سگ ببیند.» از این رو به جهت عدم وحدت شرط این دو جمله متناقض نخواهد بود.

۲. اصل تعداد تناقض میان دانشمندان اسلامی متفاوت بوده است است و صدرا مورد نهمی را اضافه کرده مورد قبول ما بعد خود قرار گرفته است ولی ملکیان گمان کرده است که چنین اختلافاتی تنها بسته به سلیقه بوده و هرکس از خود مورد اضافه یا کم کرده است.

۳. ملکیان برای شاگردان خود اثبات کرده است که هشت وحدتی وجود ندارد، بلکه تنها یکی است که منظور همان «سلب الشئ عن نفسه» میباشد. این در حالی است که هیچکس شکی به این مطلب ندارد و مرحوم سبزواری نیز در منظومه به این مطلب تصریح کرده است که در واقع تناقض به سلب شی از خود آن برمی‌گردد، اما آنچه ملکیان اشتباه پنداشته، این است که این هشت وحدت معیاری برای سلب شی از نفس می باشد؛ بدین معنا که ما با این هشت وحدت در می یابیم که آیا سلب شی از خودش صورت گرفته است تا تناقض محقق شود یا خیر.

۴. جالب آنکه ملکیان در همین هشت وحدتی که بیان می کند دو وحدت را اشتباه بیان می کند و مثال می زند او به «وحدت حیث» و «وحدت ناظر» باید وحدت قوه و فعل» و «وحدت نسبت» را می گفت و مثال می زد، زیرا مثال زیبا بودن از حیث اندام یا نازیبا بودن از حیث چهره همان موضوع است یعنی باید گفت چهره او زیباست و یا اندام زیبا نیست.

اما بیان درست: وحدت نسبت (اضافه): دو قضیه «برگ سبک است (نسبت به درخت بزرگ)» و «برگ سبک نیست (نسبت به یک مولکول)» متناقض نیستند، چون در آن ها وحدت نسبت نیست.

وحدت قوه و فعل: دو قضیه «محمد بالقوه نقاش است.» با قضیه «محمد بالفعل نقاش است.» متناقض نیست چون وحدت قوه و فعل در آن ها رعایت نشده است.

۵. جالبتر آنکه ملکیان یک‌ ترم برای کارشناسان ارشد، چنین مطلبی را که اشتباه مسلم است، بیان و اثبات! کرده، اما هیچ کس به او اشکال نکرده است که «وحدت چشم بیننده» همان «وحدت شرط» می باشد و اشکالات او در بیان وحدات و مثال ها را نیز متذکر نشده است.

@shobhedini
72 viewsحسینی طلبه, edited  18:07
باز کردن / نظر دهید