Get Mystery Box with random crypto!

نامه جالب و طنز یک شاعر به آقای حداد عادل سلامم به تو، کدخدای | کانال خبری شوراب( دیارما)

نامه جالب و طنز یک شاعر به آقای حداد عادل

سلامم به تو، کدخدای کلام!
که اسب مرادت بتازد مُدام

نوشتی به حیدر بگو‌؛ تاخته
به سلوولهای بدن ، یاخته

به دستت آپاندیس، آویزه شد
میتو کندری رفت و راکیزه شد

سه بَر گفته ای بر مثلث اگر
دمی هم به فامیلیِ خود نگر

زبانت برایت مهم است، گر
بکن نامت آهنگر دادگر

نباید که گفتن به آهن، حدید
«هنر برتر آمد ز گوهر پدید »

مثلث ، سه بر کرده ای، زینهار
تو را جان من با آسانسور چکار؟

آسانسور که بالایمان می بَرَد (بالابر )
چه چیزی به پایینمان آوَرَد؟

بسی رنج بردی به هفتاد سال
عجم زنده کردی به این شورو حال

به بَر رستمی و به بحری چو دُر
تورا جان سهراب، ترشی مخور

تو بودی که دادی زبان را تِزی
عسل خور، پگاهانه شادان بِزی

مرا ترس ازین نیست، ترسم از آن
کُنی آیت الله، ایزد نشان

بدین سان اگر رسم و آیین کُنی
بترسم که فرهاد، شیرین کنی

غرض، جان من! هر چه خواهی بُکُن
نکن این سخَن را دوباره سُخُن
دکتر محمد سیمزاری /صابرین‌نیوز