Get Mystery Box with random crypto!

داستان های تکراری تاریخ در طول تاریخ نشده که بزرگواری پا برع | کانال شعور وضدشعوردر بیعت با استادمحمدعلی طاهری

داستان های تکراری تاریخ

در طول تاریخ نشده که بزرگواری پا برعرصه جامعه بگذارد و اندیشه خود را ارائه بکند و با انواع و اقسام هجمه هامواجه نشود.دراین میان اما استاد عزیزمان هر آنچه برهمگان رفته را به تنهایی می‌چشند، نمی‌دانم این از وسعت ارائه ایشان است یا ....؟ این از بی بدیلی عرضه ایشان است یا ... ؟هزاره ها گذشته تا مادر گیتی چنین فرزندی آورده است اما... اما در مقابلش ما چه کردیم؟

هر حرف نویی که درتاریخ زده شده است، طبیعتا موقعیت کسانی راکه ازحرف کهنه ترمتنعم بوده اند را بهدخطر انداخته است.اجرای قانون تغییرو پذیرش آن جز برای انسانهای ورزیده ای که امواج خروشان اقیانوس زندگی را میشناسند،خوشایند نیست ،هرچندحتی اگر این تغییر در نهایت به نفعشان باشدوکارهمان افراد راتسهیل کندبازهم مقابلش صف می کشند و با انواع حیل و دسیسه و دغلکاری و... تلاش میکنند تا بلکه بتوانند در مسیر قضیه سنگ اندازی کنند.

هرجایی که احساس شده یکی جلوتر از زمان خودش گام برداشته حسادت هاوتنگ نظریها بر انگیخته شده و در نتیجه محکوم به انواع احکام غیر انسانی شده است.

هر کسی به نفع مردم کوشیده همیشه عده ای نمک خورده و نمکدان شکسته در صحنه خودنمایی کرده اند.

هرجامطلب نیکویی بوده دزدان و سارقان اندیشه هم حضورداشتندکه انرا مصادره کنند.

هرجاعرضه ای ناب و بی بدیلی بوده همانجا بهانه های بنی اسرائیلی به چشم میخورد،

هرجا لحظه ای به حال رهاکردنی بوده گوساله های سامری هویدا شده اند.

هر جا طبعی برانگیخته شده و سماعی درگرفته کمر به در هم شکستن ان رقص و سماع کرده اند.

هرجا مردی از خویش برون امده و خواسته که کاری بکند حتما عده ای بودند که درمسیر گذرش خاکستر برسرش بریزندو ... تاریخ بسیار بسیار از این قبیل بر خود دیده است. توگویی ابر انسانهایی که پا به عرصه گیتی نهاده اند و درزمان خودشان اندیشه ای فراتر ارائه کرده اند و بن بستهای دنیای انروز رادر هم شکسته اند با برخوردهایی کوته بینانه و از سر ضعف و زبونی و جهل مواجه شدند و همینها شده که حلاجها بر سر دار رفته اند ومسیحها به صلیب کشیده شدند و ندای هل من ناصر ینصرنی حسینها در دشت کربلا بی پاسخ مانده و علی ها سر در چاه کرده و درد دل ها گفته اند و گالیله ها در دادگاههای تفتیش عقاید تنها مانده اند و سقراطها جام شوکران سرکشیده اند و .... 

گام برداشتن خلاف جهت جریان رودخانه جهل مردم و خرق عادات و بت شکنی و خرافه شکنی و خلاف امیال دنیوی و منافع مادی و خلاف تامین طمع و حرص و حسادت مردم و ...رفتار کردن  دراین جهان دوقطبی همواره  تبعاتی را متوجه ابر انسانهایی نموده است که هرکدام در عصر خود چراغ راه بشر بوده اند.

شاید اکنون هر کدام از ما با خواندن وقایع تاریخی که قرن ها از آن می‌گذرد در دل خود بارها گفته ایم که ای کاش من آنجا بودم که نمی‌گذاشتم مسیح مصلوب شود ، ای کاش من آنجا بودم و نمی‌گذاشتم علی در تنهایی خود حرفهایش را به چاه بگوید و ای کاش من آنجا بودم و ...

اما هر کدام از ما اگر که در بوته آزمایش قرار بگیریم و در شرایط مشابهی باشیم آیا از طمع های خود دست خواهیم کشید؟ آیا غرور خود را زیر پا خواهیم گذاشت؟ آیا حسادت خود را قربانی خواهیم کرد؟ و در یک کلام  آیا از خود خواهیم گذشت تا حق جریان پیدا کند؟ چقدر تمرین از خود گذشتن داشته ایم؟ چقدر عاشقی کرده ایم؟ اگر که ادعای عشق داریم چقدر توانستیم خواسته معشوق را بر خواسته خود ارجحیت دهیم؟ اگر که ادعای شاگردی داشتیم چقدر گوش شنوا برای شنیدن حرف استادمان داشتیم؟ اگر ادعای رفاقت داشتیم آیا در عمل رقیق و یار غار بودیم یا در حرف و ادعا؟

باخود بیاندیشیم که در چه موضعی ایستاده ایم؟ در اینه تمام نمایی از خود نه رفاقت نه عاشقی نه شاگردی نه مشایعت و نه هیچ همراهی حقیقی از ما دیده نمی شود...

قسمت اول