اجازه میدهی گاهی سرم بر شانه ات باشد که بعد از این دلِ تنهایِ من دیوانه ات باشد خجالت میکشم این را بگویم میشود شیرین همین فرهادِ دلداده یکی یکدانه ات باشد نه از غم که غمی دیگر نخواهم داشت، از شوقت اجازه میدهی اشکم چراغِ خانه ات باشد پس از این میشود از آنِ من باشی چنانی که به فرهنگِ لغت هر آشنا بیگانه ات باشد اگر بدپیله ام شرمنده اما آرزو دارم جهانم غرق در نقشِ پرِ پروانه ات باشد فقط لب تر کنی در خود فرو میریزم از عشقت چه اشکالی مگر دارد دلی ویرانه ات باشد چه زیبا میشود دنیا اگر باشی پذیرایم که سهمم تا ابد لبخندِ معصومانه ات باشد جهان را فتح خواهد کرد روزی شاعری چون من اگر شعرش چنین افسونگرِ افسانه ات باشد عاشقانه های #شهراد_میدری @shrear 179 views06:33