قربان توام ، تیغ بکش ، چاره ما کن سر را ز تن سوخته در هجر ، جدا کن آتش ز هوا و هوس ، افتاده به دامن رحمی به دل غمزده از بهر خداکن انکار چرا ، همره شیطان رجیمیم ما را نظر لطف ، چو قربان منا کن از چشمه زمزم بچشان جرعه نابی ما را گذران ، بر گذر کوه صفا کن عید آمده دریاب دمی ، ماه دل آرا شاها تو بیا و نظری سوی گدا کن اندوخته ای نیست بجز حسرت و اندوه احسان و کرم ، بی سبب و چون و چرا کن عباس_دمیرچی شاعر عزیز قاراقان شرق آبگرم قزوین @shrear @abdre 1.2K views06:37