یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی بـابـی انـت و امـّی گ | شعر ناب شهریار
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی بـابـی انـت و امـّی گوئیا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمّی بـابـی انـت و امّـی تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مبـاهات علی ای قبله حاجات گوئی آن دزد شقی، تیغ نیالوده به سمّــی بـابـی انـت و امّـی گوئی آن فاجعه دشت بـلا هیچ نبوده است در این غم نگشوده است سینه هیچ شهیـدی نخراشیـده به سُمّی بـابـی انـت و امّـی حق اگر جلوه با وجه اتـم کرده در انسان کان نه سهل است و نه آسان به خود حق کـه تـو آن جـلوه با وجه اتمـّی بـابـی انـت و امّـی منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل کر و کور است و عزازیل با کـر و کـور چه عید و چه غدیری و چه خمّی بـابـی انـت و امـّی در تولا هم اگر سهو ولایت، چه سفاهت؟ اف بر این شم فقاهت بی ولای علی و آل چه فقهی و چه شمّی بـابـی انـت و امـّی آدمی، جامع جمعیت و مـوجود اتم است گر به معنای اعم است تو بهین مظهر انسان، بـه معنای اعمـی بـابـی انـت و امـّی تو کم و کیف جهانی و به کمبود تو دنیا از ثـری تا بـه ثریا شر و شور است و دگر هیچ، نه کیفی و نه کمّی بـابـی انـت و امّـی