Get Mystery Box with random crypto!

siavoushan

لوگوی کانال تلگرام siavoushancentre — siavoushan S
لوگوی کانال تلگرام siavoushancentre — siavoushan
آدرس کانال: @siavoushancentre
دسته بندی ها: روانشناسی
زبان: فارسی
مشترکین: 951
توضیحات از کانال

Siavoushan Psychology Centre
www.siavoushan.com
www.zamirenaagah.com
https://www.instagram.com/siavoushan
https://www.instagram.com/siavoushan.children
https://www.aparat.com/siavoushan
t.me/Children_Dep

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-06-27 22:24:33
معرفی کتاب | سه گفتار |
زیگموند فروید
ترجمه‌ی محمد مبشری

روان‌کاوی، روشی که در آغاز برای کمک رساندن به بیماران روانی ابداع شده بود، نخست به صورت یک روان‌شناسی عمومی شکل گرفت، اما در بطن خود عناصری را می‌پروراند که موجب گسترش آن به یک نظریه‌ی جامع فرهنگی شد.
مجموعه‌ی‌ حاضر نمونه‌ای است برای کاربرد روان‌کاوی بیرون از حوزه‌ی روان‌درمانی که با بیان پایه‌گذار آن از زبان اصلی ترجمه شده است.

با همکاری موسسه‌ی آبی پارسی
و مرکز سیاووشان
136 viewsedited  19:24
باز کردن / نظر دهید
2021-06-26 00:29:34 پناه‌جویان و سندرم بلاگردان
نویسنده: میثم بازانی


«بلاگردان» یا به انگلیسی scapegoat، به شخص، گروه یا فرهنگی گفته می‌شود که دیگران ضعف و بی‌قدرتی را بر او تحمیل می‌کنند و لذا مجبور به تحمّل رنج و سرزنشِ اشتباه‌ها، ترس‌ها و بی‌کفایتی‌های دیگران می‌شود. ممکن است «بلاگردان» رفته رفته خودش هم باور پیدا کند که ضعیف و بی‌قدرت است. افرادی که از اینان «بلاگردان» می‌سازند، از تصدیق ضعف و بی‌قدرتی در خود هراسان‌اند و این احساسات را به شخص یا اشخاص «بلاگردان» برون‌فکنی می‌کنند. حال چون «بلاگردان‌ها» آینه‌ی کاستی‌های خودشان هستند، به نفرت‌ورزی، اذیّت و آزار و حتا کشتار آنان دست می‌زنند. در حقیقت، آنها با انجام این کارها در پی محو کردن جنبه‌های ترسناک وجود خود برمی‌آیند؛ جنبه‌هایی که در «بلاگردان» منعکس شده است.
بلاگردان‌سازی (یعنی قرار دادن یک فرد، گروه یا فرهنگ در جایگاه «بلاگردان») و پذیرش نقش بلاگردانی، دلایل اقتصادی، اجتماعی و روانی مختلفی دارد. سندرم «بلاگردان» اصطلاحی است که برای اشاره به این وضعیت به کار گرفته می‌شود. این سندرم تحت تأثیر شرایط پیرامون به وجود می‌آید. سندرم «بلاگردان» یک فرایند تدریجی پیش.رونده یا سیری از رخدادها است. دچار شدن به سندرم بلاگردان ثمره‌ی ترس‌های دوسویه است؛ از یک طرف ترسِ افراد بلاگردان‌ساز و از سوی دیگر ترسِ بلاگردان‌ها (افرادی که چنین احساسی دارند).
پناه.جویان در زمره.ی افرادی هستند که در جامعه‌ی جدیدشان به آسانی در جایگاه «بلاگردان» قرار می‌گیرند. آنان به خاطر وضعیت مهاجرت و پناه‌جویی احساس آسیب‌پذیری می‌کنند. ممکن است نبود اعتماد به نفس، آسیب به عزت.نفس، انفعال، درماندگی و نفرت از خود از قبل بر آنان چیره شده باشد. این شرایط آنان را در برابر نگرش‌ها و کنش‌های منفی دیگران آسیب‌پذیرتر می‌کند و زمینه‌ی «بلاگردان شدن» را فراهم می‌نماید. ممکن است پناه‌جویان پیش از ورود به کشور جدید به وضعیت بلاگردانی و احساسات مربوط به آن دچار شده باشند. این احساس می‌تواند در تجارب کودکی یا تجارب جمعی دیگر آنان در سرزمین مادری ریشه داشته باشد. چنین احساساتی با فرد همراه هستند و باعث می‌شوند در کشور جدید احساس قربانی یا «بلاگردان» بودن داشته باشند.
با وجود این، اگر ساکنان کشور جدید نیز بلاگردان‌سازی را به این افراد تحمیل کنند، تجارب گذشته نقش بیشتری پیدا می‌کنند و فرد را در شرایط دشواری‌تری قرار می‌دهند. به ویژه این شرایط برای افرادی رخ می‌دهد که تجارب ترومایی را از سر گذرانده‌اند. این پناه‌جویان در برابر سرزنش، انتقاد، پیش‌داوری، خشونت، تبعیض و آزار دیگران بی‌پناه‌اند و توان کمی برای مقابله با فشارهای بیرونی دارند. تداوم و استمرار این فشارها به وضعیتی می‌انجامد که فرد هویّت بلاگردانی را تا حدودی درونی می‌کند و حتا در صورت غیاب حمله‌های بیرونی، خود دست به سرزنش، انتقاد و قضاوت خویش می‌زند.
7 views21:29
باز کردن / نظر دهید
2021-06-26 00:25:36
14 views21:25
باز کردن / نظر دهید
2021-06-21 17:17:04 ان می‌شود. شرمی به سبب از دست رفتن احساس کنترل، قدرت، و ارزشمندی و احساس گناهی که اغلب واکنشی جبرانی به احساس شرم است: واکنشی برای بازیابی احساس خودمختار بودن و انسان بودن. در باور پناهجویان، کوچ، یک جدایی پیش‌بینی نشده، ناگهانی، و خشونت‌بار از کشور، فرهنگ، و خانه‌ی خویش است. تجربه‌ای که فرد را نسبت به سرمایه‌گذاری بر اُبژه‌های جهان بیرون دل‌سرد می‌کند، و راه را برای آسیب‌پذیری «خود» هموار می‌سازد.
منبع:
Monica Luci & Margarita Kahn (2021) Analytic Therapy with Refugees: Between Silence and Embodied Narratives, Psychoanalytic Inquiry, 41:2, 103-114, DOI: 10.1080/07351690.2021.1865766
153 viewsedited  14:17
باز کردن / نظر دهید
2021-06-21 17:17:04 |به مناسبت روز جهانی پناهجویان|

در فاصله‌ی میان سکوت و رنج‌های تجسّم یافته
چکیده نویسی و ترجمه: ساناز خسروانی


بدن و روان در ارتباطی دوسویه با یکدیگر خلق می‌شوند. فرآیندی که در آن، درون و برون در هم می‌آمیزند و یکدیگر را در بستر برهم‌کنش‌های نامنتاهی و دگرگون‌شونده ادراک می‌کنند. چنین دریافت دوسویه‌ای، در معنایی گسترده‌تر، در بستر روابط بین‌فردی و اجتماعی نیز روی می‌دهد. بدن، همواره ردّی از «آن دیگری» را بر خود دارد. ردّی که به آهستگی با خودانگاره‌ی فرد به یکپارچگی می‌رسد. از آغازین لحظه‌ی زندگی، بدن گذرگاهی برای روابط است: نخست، رابطه با والد، «منِ مستقل» که به رسمیت شناخته شده یا طرد می‌شود و گرامی داشته یا انکار می‌شود. گذرگاهی برای دگردیسی هویتِ کم‌ و‌ بیش منسجمِ ما، برای «خود». و این‌چنین، بدن به صحنه‌ی هم‌گرایی معانی فردی و اجتماعی مبدّل می‌شود. این حقیقت که ریشه‌های وجودیِ «خود» در بدن جای دارند، به برهم‌کنش دو دریافت بنیادین باز‌می‌گردد: بدنی که هستم، و بدنی که دارم. دریافت‌هایی که پابه‌پای هم در ذهن جریان دارند و در ارتباط با دیگران دگرگونی می‌یابند.

بدنِ پناهجویان جایگاهی‌ست که نشانگان قدرت بر آن نقش بسته است. آنان از شرایطی برمی‌آیند که در آن، گروه‌های بزرگ آدم‌ها با اضطراب جدایی و ازهم پاشیدگی دست به گریبان‌اند. در مواجهه با تهدید این فروپاشی و برای مهار آن، افراد رو به سوی بدن‌ها می‌گردانند: بدن دیگران؛ جایگاه قطعیِ سپرده‌های عاطفی‌شان و جایگاه بخش‌های از هم گسیخته‌ی ذهن‌شان. چنین است که خشونتِ میان پناهجویان، با تحقیر و تخریب (بدن‌ها) همراه می‌شود: این بدن است که مخزن نهاییِ درد، ترس، جدایی، و رنج است و خشونت، تلاشی پنهان برای نفوذ به این مخزن، و فتح کالبدِ انسانیِ حمل‌کننده‌ی این عواطف است.

از سوی دیگر، هنگامی‌ که تجربه‌ي آسیب‌زا بدون منبعی برای تسلّی برای مدّت طولانی تداوم یابد، ذهن برای غلبه بر این ترسِ فراگیر، سازوکارهای پیچیده‌تری را به کار می‌بندد. ترومای پیچیده‌، علاوه بر اختلال اضطراب پس از آسیب، با تغییر در سطح هوشیاری و اختلال تجزیه‌ای نیز همراه است: مراتبی از گسست، که کارکرد فرد را در سطوح زیست‌شناختی، رفتاری، ارتباطی و هویتی برهم می‌زند. در چنین شرایطی، گسستِ ذهن تنها به اختلال در فراخوانیِ خاطره‌ی تجربه‌ی تروماتیک محدود نمی‌شود بلکه بر هویت فرد و مفهوم «خود» نیز اثر گذارده و آن را در گذر زمان عمیقا دگرگون می‌کند. گسستی که نه تنها در روان، که در «خودِ جسمانی» و در قالب بیماری‌های روان‌تنی نیز بروز می‌یابد.

از منظر روان‌کاوی، پوست در شکل‌گیری تجربه‌ی فرد از مفهوم «خود» نقش ویژه‌ای دارد. پیش از همه، این فروید بود که «ایگو» را به منزله‌ی فرافکنیِ ذهن از سطح بدن توصیف کرد؛ این‌که گام‌های نخستینِ شکل‌گیری «ایگو» با تجربیات روان‌شناختی فرد از سطح بدن خویش برداشته می‌شوند. به بیان وینیکات، بدنِ کودک حس می‌کند، رنج می‌برد، می‌چِشَد و حرکت می‌کند، امّا مرزی ندارد. حسّ وجود یک مرز، آن‌چه درون را از برون متمایز و برای فرد تعریف می‌کند، از راه تماس با دستان مادر پدید می‌آید. بعدها آنزیو، این ایده را گستراند و شرح داد که پوست، نه تنها دربرگیرنده‌ی بدن کودک، که حصار امنی میان درون و برون و مکانی برای تماس و تبادل با جهان بیرون است.

با وقوع تجربیات تروماتیکِ دردناک و حقارت‌بار برای پناهجویان، تجربیاتی که با آسیب به پوست جسمانی نیز همراه‌اند، فرد این فروپاشی‌‌ را در قالب از دست رفتن پوست روانی خود -مهم‌ترین ظرف روان‌تنی‌اش- تجربه می‌کند. وضعیتی که وی را از امکان تعامل روانی سالمِ دوسویه با دیگران محروم می‌دارد. آسیبِ این پوسته روانی، فضای ضروریِ موجود میان «خود» و «دیگری» را از میان برمی‌دارد. فرآیندی که در پی آن، بدن و ذهن به جهان بسته‌ای مبدّل می‌شوند که فاقد فضایی برای معرّفی، تفسیر، و نمادسازی اُبژه‌هاست. روی‌دادی که به سبب آن، پناهجو خود را به منزله‌ی اُبژه‌ای در دستان فرد شکنجه‌گر و فاقد اراده‌ی آزاد می‌پندارد. شکلی از گسست، میان بدنی که هنوز می‌تواند رنج‌هایش را ابراز کند، و ذهنی که دیگر نمی‌تواند از رنجی که می‌رود برای آفرینش معنا استفاده کند. از این روست که جلسات روان‌درمانی پناهجویان آسیب دیده، آکنده از سکوت‌ است چرا که واژگان یا یافت نمی‌شوند یا فاقد معنا هستند و بدن‌ها جایگاهی‌‌اند که بر آن‌ها می‌توان ردّ تجربیاتی که فرد قادر به نمادسازی برای معنا بخشیدن به آن‌ها نیست را پی گرفت. به این ترتیب، تعامل میان افکار و معنا مختل می‌شود، زمان و مکان ابعادشان را از دست می‌دهند، و تروما به طور پیوسته به عنوان روی‌دادی در زمان حال تجربه می‌شود.

آن‌چه در پی تکّه تکّه شدن پوست روانی از دست می‌رود، انسجام، خودآگاهی، و یکپارچگی مفهوم «خود» است. این فروپاشی اغلب با شرم عمیق و احساس گناه توام
162 views14:17
باز کردن / نظر دهید
2021-06-21 17:15:49
150 views14:15
باز کردن / نظر دهید
2021-06-20 18:55:35 چند خطی از زنده‌یاد استاد دکتر بهمن سرکاراتی ( ۱۲ شهریور ۱۳۱۶- ۲۹ خرداد ۱۳۹۲)، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد زبانهای باستانی دانشگاه تبریز، زبان‌شناس و اسطوره‌شناس برجسته ایرانی، در هشتمین سالگرد درگذشت ایشان:

" به عقیدۀ من نخستین، ناگزیرترین و بدیهی‌ترین شرط لازم برای شناخت ایران، دوست داشتن ایران است. دوست داشتن ایران، بدین معنی نیست که علاقۀ ما به میهن‌مان از حد تشخیص و تعقل بگذرد و به تعصب ناستوده و شعوبی‌گری نامعقول آلوده شود و دوستی ما به خودباختگی و شیدایی بدل گردد و خدای ناکرده مانند برخی عالم‌نمایانِ ناآگاه در برخی از سرزمین‌های تازه استقلال یافته در قفقاز و آسیای میانه و خاور نزدیک از تفریط ناهنجار مستشرقان غربی گریخته، دچار افراط ناهنجارتر ِنژاد پرستی و ملی گرایی شویم.
دوست داشتن ایران یعنی حرمت این مرز و بومِ کهن و مردم آن را نگه داشتن، گذشتۀ خود را خوار نشمردن، میراث فرهنگی خود را از بین نبردن و زبان فارسی را که از ارکان هویت ملی است به الفاظ بیگانه نیالودن.
دوست داشتن ایران یعنی از مرزهای میهن خود در برابر ترک‌تازی دشمنان دفاع کردن و از آن مهمتر از مرزهای ذهن و جان خود و ذهن و جان فرزندانمان در برابر تهاجم فرهنگی حفاظت کردن.
دوست داشتن ایران یعنی دل به مهر انیرانیان نباختن و خود را به زیّ ترک و تازی و فرنگی در نیاوردن، نام پسران خود را اسکندر و تیمور و اوکتای و چنگیز ننهادن.

دوست داشتن ایران یعنی آزرم نیاکان خود را نگه داشتن، یادشان را به ننگ نیالودن. اجدادمان را که پیش از ظهور دین مبین اسلام ناگزیر نمی توانستند مسلمان باشند به الفاظ زشت عجم و زندیق و گبر و مجوس دشنام ندادن، چهرۀ همۀ پهلوانان و سالاران و شهریاران پیشین را مسخ نکردن تا به حدی که انگار در این دیار در گذشته هیچ مرد و هیچ زن شایسته‌ای نمی‌زیسته نه آرشی بوده و نه کاوه‌ای، نه فریدونی نه کیخسروی، نه تهمتن رستم دستانی که مولانا نامش را همراه با امیر مومنان شیر خدا آورده است. "

از آثار درخشان دکتر سرکاراتی در حوزه مطالعات ایرانی و اسطوره‌شناسی می‌توان به مجموعه مقالات ایشان با عنوان «سایه‌های شکار شده» و ترجمه کتاب «اسطوره بازگشت جاودانه» اثر میرچا الیاده و نیز ترجمه کتاب «دین ایرانی بر پایه متن‌های معتبر یونانی» اثر امیل بنونیست اشاره کرد.

آفتابی در میان سایه‌ای؛ جشن‌نامه دکتر بهمن سرکاراتی، ۱۳۸۷ به کوشش علیرضا مظفری و سجاد آیدنلو، نشر قطره.
106 views15:55
باز کردن / نظر دهید
2021-06-20 18:55:26
99 views15:55
باز کردن / نظر دهید
2021-06-20 10:40:13
163 views07:40
باز کردن / نظر دهید
2021-06-20 10:39:33 لینک لایو
https://www.instagram.com/tv/CQRR14dHtEk/?utm_medium=copy_link
160 viewsedited  07:39
باز کردن / نظر دهید