هیچ کس از روی جسمش نیزه ها را برنداشت دور تا دورش نگاه انداخت یک یاور نداشت خواهرش در آن شلوغیها چطور آمد ندید خواست برخیزد ز جا اما رمق دیگر نداشت گرچه او را قبل گودال از نفس انداختند شاه جانی در تنش بعد از علی اکبر نداشت مادرش با چادرش او را در آغوشش گرفت تا تنش عریان نماند چارهای دیگر نداشت روی نیزه هم نگاهش از حرم غافل نشد آنچه را میدید با چشمان خود باور نداشت خواهرش تا دید سرتا پا به غارت رفته گفت کاش دستِکم عزیزم دستت انگشتر نداشت بر زمین خدالتریب افتاد جان بوتراب لااقل ای کاش قاتل کینه از خیبر نداشت تا شنیدم از اسارت آرزو کردم به دل کاش شاه کربلا در کربلا دختر نداشت
شب عاشوراست بچههای ابی عبدالله مصظربن فردا چی میشه حسین داره میره سمت گودال از اون بالا داره خواهرش نگا میکنه فردا غروب میرسه زمانی که خواهرش از بالای بلندی الشمر جالس علی صدره دستور دادند اسباشون و نعل تازه بزنن بر بدن عزیز زهرا تاختند هرکجا نشستی این دستاتو بیار بالا شب عاشوراست خودتو خرج کن بزار این صدات بیشتر بگیره برا امام حسین (علیهالسلام) ایشالله وعده ی منو شما حرم اباعبدالله اربعین حسینی باشه بلند صدا بزن حســــین
کانال رسمی حاج حسین سیب سرخی @MAHEHARAMINFO کانال متناشعار حاج حسین سیب سرخی @SIBSORKHII_MATN