در وطنم، نفـس نمی توان کشید و در این هوای گرفته دلم غمناک است، | sick_art
در وطنم، نفـس نمی توان کشید و در این هوای گرفته دلم غمناک است، روحم دلتنگ نه عشـقی می شناسیم و نه دوسـتی شیرینی و جوانی مان در توفان های واهی در عذاب است و از زهر خشم و کینه، تیره و تار جام این زندگی سرد بی روح به کاممان تلخ است و دیگر هیچ چیز روحمان را شـادی نمی بخشد...