سیـن واو

2021-11-09 21:26:45 از اون دخترای باکلاس و موجه نبود
همیشه میخندید
حتی توو درام ترین لحظه ی زندگیش
ظرافتی توی حرکاتش نبود
و لطافت و عشوه های خاص دخترونه نداشت
وقتی غمگین بود آرایش میکرد
و روزایی که خوابش میومد، بدون آرایش میرفت سرکار
تا فقط چند دقیقه بیشتر بخوابه.
آدمهای زیادی رو دوست داشت که دوستش نداشتن
و اونقدر طعمِ «دوست داشته نشدن» رو چشیده بود
که اگه میگفت دوستت دارم و جوابی نمیشنید، دلش نمی شکست
به نادیده گرفته شدن محبت هاش عادت کرده بود
اما هنوز هم نمیتونست با آدمهایی که دوستشون داره بی ملاحظه رفتار کنه
نگران بود حرف هاش روی مردم اثر بدی بذاره
پس کلماتش رو معمولا با دقت انتخاب میکرد
اما عده ی کمی رو میشناخت که بدون فکر کردن به تاثیر کلماتشون
با اون به راحتی شوخی (!) میکردن
در نهایت سعی کرد رُک بودن رو یاد بگیره
و برای همین بود که هرگز مورد توجه خاص و عام قرار نگرفت...
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-11-04 19:35:38 اگر میبینی دیگر برایت نمینویسم،
خیال نکن نامت را فراموش کرده ام
یا عاشقانه هایم با تو به اتمام رسیده...
من تمام حرف هایم را برایت کنار گذاشته ام تیه کال!
من تمامِ عاشقانه هایم را، «تنها» برای تو کنار گذاشته ام
و سهمِ تو از شعرهایم تا ابد محفوظ است.
فقط مدتیست دست برداشته ام
از نوشتن واژه هایی که به نگاهت نمیرسند...
دست نگه داشته ام از اسراف کلمات...
صبر کرده ام تا رسیدنِ تو...
تا روزی که صدایت کنم «تیه کال!»
و ناگهان عطر شیرین قهوه ی چشم هایت، از پنجره،
درز کند به خیابانی که در آن، خانه ی من و توست...
من انتظار فردا را درحالی میکشم
که امید دارم تو از راه میرسی...
بیا که «عشق» منتظر است...
«کلمه» منتظر است...
و «سکوت»، دستِ عاشقان را در حنا گذاشته...
بیا که حرف هایم قرار نیست با تو هیچوقت تمام شود..

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-10-01 07:25:45 تو را به خدا به من بگو
خسته نمی‌شوی از این رابطه‌ی یک‌طرفه؟
از اینکه طرفِ عاشق، همیشه من باشم؟
خسته نمی‌شوی که فقط تو به خواب‌های من می‌آیی؟
یکبار هم تو میزبانِ خواب‌ها باش و من مهمانت...
مگر نه اینکه هر رفتی، یک آمدی هم دارد؟!

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-09-30 11:10:18 من برای کلمات احترام زیادی قائلم
و از کنارشون سرسری نمیگذرم
همین هم باعث میشه که گاهی
روی معنی اونها بیش از حدِ معمول حساس بشم
شاید تو، اون لحظه از گفتنش واقعا منظوری نداشته باشی
اما من واژه به واژه ی حرفت رو
از عمق کلماتی که به کار بردی، ترجمه کردم.
حالا فهمیدم که اشتباه میکردم!
تو هم فهمیدی؛ لابد برای همینم هست که دیگه از کلماتت
برای حرف زدن با من استفاده نمیکنی!
منو ببخش، نباید اهمیت میدادم.
مشکل من اینه که زیادی روی معنی کلمات حساسم...

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-09-24 16:40:00 هوای پاییز را ببین...
دیگر شبیه پاییز نیست!
همانقدر که من هم برای تو،
دیگر شبیه «من» نیستم.

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-09-12 19:30:42 من، «آدمِ تحمل کردن» نیستم؛
اتفاقا از ظاهرم هم پیداست.
ولی سعی میکنم در مواقعی که پای ارزش‌هایم در میان است، با تغییر برخی متغیرهای کوچک، خودم را برای کنار آمدن با شرایط متقاعد کنم.
اما گاهی هرچه کوتاه می‌آیم، سایه‌ی شومِ بعضی از آدمها و اتفاقات آنقدر روی زندگی‌ام سنگینی می‌کند که نمی‌توانم به‌راحتی تکانشان دهم.
میدانم که اینجور وقت‌ها، هرچه سکوت کنم، قلبم زیر فشار بدی‌ها له خواهد شد. آنوقت ممکن است له کردن دیگران برایم بشود به راحتیِ آب خوردن!
بنابراین، برای آنکه زیرِ بارِ این نحسی نمانم، «به طاقتم اجازه میدهم که طاق شود». ترجیح میدهم تحمل نکنم و آدمِ کم طاقتی به‌نظر برسم، ولی هیچ‌وقت عقده‌‌ای نداشته باشم که بخواهم با زخم زدن به روح اطرافیانم، آن را بخیه بزنم...

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-09-06 22:32:50 رفتار شما با اطرافیان‌تون
و خاطره‌ای که از خودتون به‌جا میذارید
تا همیشه گوشه‌ی ذهن‌شون باقی می‌مونه!
تموم کنش/واکنش‌هایی که شاید
از نظر خودتون بی‌اهمیت باشن؛
یه وقتایی میشن تنها نشونه‌ای که
شما رو به آدم‌های زندگیتون یادآوری میکنن...
حواستون باشه از خودتون
چه چیزی برای آدما به یادگار میذارید!
اونا معمولاً از شما چیزهایی رو یادشون می‌مونه
که خودتون هیچ‌وقت فکرشو نمیکردید به یاد موندنی باشن...

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-08-31 18:37:40 اونقدر خسته‌ام
که دیگه دلم واسه هیچ حرف عاشقونه‌ای غنج نمیره
الان دلم فقط یه شونه میخواد که
وقتِ متلاشی شدنم سرمو بذارم روش آروم بگیرم...
شونه‌های امروزی هم اونقدر سُست و زلزله‌خیزن که
آدمی ترجیح میده دستاشو بپیچه دورش، خودشو بغل کنه...
من خیلی وقته خودمو بغل کردم، راه میرم.

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-08-27 14:10:24 یه موقع‌هایی هست، وقتی به خودم میام
یادِ بعضی از آدمای زندگیم که می‌افتم
می‌بینم اونقدر ازشون بی‌خبر موندم
که تصویرشون برام کمرنگِ کمرنگ شده...
انگار که تو تموم این مدت، اصلا وجود نداشتن!
یا حداقل توو دنیای من حضور نداشتن...
خواستم بگم اگه کسی هست که وجودش توو دنیا براتون مهمه
هرچندوقت یه‌بار هم که شده، خودتونو از حالش با خبر کنید!
بذارید وجودتون احساس بشه،
قبل از اینکه برای همیشه فراموش بشید...

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید

2021-07-22 20:18:45 کاش کمی زودتر به دنیا می‌آمدم.
آن زمان که روزگار ملایم بود
« و عشق،
برای نجاتِ جهان کفایت میکرد... ».

کاش در جغرافیای دیگری می‌زیستم
جایی که بیش از نفت،
بر سرِ دانه‌های قهوه‌‌ جنگ می‌شد؛
و من می‌توانستم فاتحِ چشمان تو باشم...

کاش آدم دیگری بودم
و قدرتی وَرای آدمیّت داشتم
تا که اوضاع جهان را سامان میدادم
و آن‌وقت می‌توانستیم بی‌ هیچ دلهره
سالها از عاشقانه‌هایمان برای هم بنویسیم...

اما افسوس که اکنون
در سرزمینی چشم گشوده‌ایم
که نان، دغدغه‌ی آدمیان است،
- و «عشق»
دیگر برای نجاتِ جهان کافی نیست -
و من، کسی نیستم که تو دوستش میداری.

کاش کمی زودتر به دنیا می‌آمدم...

@ticallme
#سبا_ولیزاده باز کردن / نظر دهید