Get Mystery Box with random crypto!

" سیـــن 🍁

لوگوی کانال تلگرام sin_book — " سیـــن 🍁
لوگوی کانال تلگرام sin_book — " سیـــن 🍁
آدرس کانال: @sin_book
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 3.12K
توضیحات از کانال

_ ہمھ چے اینجا حرفِ دلھ♥️
_ شعر اینجا، سخن از زبانِ ما می‌گوید.˘˘
_ ممنون ڪھ ڪپے نمےڪنید🔖
_ تاریخ شروع کانالمون : ۹۸/۳/۱۸
_ارتباط با من : https://t.me/yalda_3118

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 4

2022-06-18 09:29:31 راستى اگر امروز تنهايى يا كسي رو نداري كه دلتنگش بشى يا دوسش داشته باشي
يادت باشه تنهايى نقص نيست!خب؟
359 viewsyalda, 06:29
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 18:04:29 بايد خودت رو براى تمام روزهاى زندگى قوي بكني...چون من فهميدم زندگي،مجموعه اي از دست دادن هاست!
زندگى يعنى بفهمى امروز مياد كه تموم بشه و فردا هم همينطور
و تو بايد از همين ثانيه و از الانت لذت ببري!
377 viewsyalda, 15:04
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 15:35:16 چقدر خوبه بین این همه آدم یه نفر رو پیدا کنی که شبیه هیچکدوم از کسایی که میشناختی برات نباشه، دقیقا یه نسخه ی بهتر از خودت رو به روت قرار بگیره..
نیاز نباشه خودتو تعریف کنی واسش و با یه نگاه بفهمه چی میخوایی بگی!
وقتی بهش تکیه کنی مطمئن باشی هر اتفاقی هم بیفته باز تو توان مقابله باهاشو داری..
هر وقت که بغلش میکنی آنقدر احساس امنیت میکنی که انگار خودتو بغل کردی..
یه نفر که وقتی بهش نگاه کنی احساس خوشبختی کنی از داشتنش...
374 viewsyalda, 12:35
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 09:25:48 وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد، پلک نزدم... هرچی نزدیک تر می شد زیباتر می شد... وقتی بهم رسید یه لبخند زد و گفت چقدر دلم برات تنگ شده بود ، نگاش کردم و گفتم منم همینطور! خوشحال شد. گفت چه دورانی بود! یادش بخیر، خیلی دوس دارم برگردم به اون روزا... سرم رو تکون دادم و گفتم منم همینطور! گفت من از بچه های اون دوران خبر ندارم ، تو چی؟ گفتم منم همینطور!
تو چشمام نگاه کرد و گفت راستش من خیلی ناراحتم از اتفاقی که بینمون افتاد، من همیشه دوست داشتم... یه لبخند زدم و گفتم منم همینطور! گفت تو اصلا منو شناختی؟! سرم رو دادم بالا و گفتم نه! گفت منم همینطور!!
وقتی داشت می رفت بهم گفت هنوز می نویسی؟! گفتم آره ، توام هنوز نقاشی می کنی؟ گفت آره...
بغلم کرد و گفت امیدوارم ده سال دیگه باز همدیگه رو ببینیم ... گفتم منم همینطور!! رفت ... چشمام رو بستم و به این فکر کردم که ما ده سال پیش قول داده بودیم همه چی رو فراموش کنیم ... ولی یادش بود... منم همينطور!!!




حسین حائریان
415 viewsyalda, edited  06:25
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 18:39:44 ﮼ماراغمِ‌هجرانِ‌تو،بدواقعه‌ای‌بود...

﮼اوحدی
415 viewsSimin, 15:39
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 09:19:41 همه چی درست میشه اگه جانزنیم…
477 viewsyalda, 06:19
باز کردن / نظر دهید