Get Mystery Box with random crypto!

سیکتیر°Siktir

لوگوی کانال تلگرام sirktir — سیکتیر°Siktir س
لوگوی کانال تلگرام sirktir — سیکتیر°Siktir
آدرس کانال: @sirktir
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 21.75K
توضیحات از کانال

The best Telegram tweets
If you are upset, call Chuck

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 9

2023-04-20 14:27:11
پسرا دماغتونو عمل نکنید

@Sirktir
5.3K views11:27
باز کردن / نظر دهید
2023-04-20 11:39:01 خیلی تلخه بفهمی اندام خصوصی اکست اندام عمومی بوده
خدا برای هیچکس نیاره

@Sirktir
4.8K views08:39
باز کردن / نظر دهید
2023-04-20 10:48:01 چجوری گوشیمونو از دسترس خارج کنیم
واسه اینکه تماس گیرنده پیام "مشترک مورد نظر در دسترس نیست " را بشنوه؛ باید کد #۹۱۵*۲۱* بزنی
واسه لغو طرح هم با #۲۱#

@Sirktir
5.6K views07:48
باز کردن / نظر دهید
2023-04-20 09:45:05 اگه كره زمين رو يك انسان در نظر بگيريم ما دقيقاً رو تُخماش زندگي ميكنيم

@Sirktir
5.1K views06:45
باز کردن / نظر دهید
2023-04-20 08:41:02
با این حرکت میفهمید که در اینده میتونید بچه دار شید یا که خیر و مشکل ناباروری دارید

@Sirktir
5.6K views05:41
باز کردن / نظر دهید
2023-04-20 00:30:53 فکر کن مثلا تو جهنم یزید و هیتلر و چنگیز مغول و صدام و اینا نشستن بعد یهو تو میری تو، می‌گن حالا شما چرا اینجایی؟ چجوری روت می‌شه بگی چون جق میزدم!؟
@Sirktir
4.7K views21:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-19 23:58:02
وقتی‌ریختی رو کمرش منتظره بری دستمال بیاری :

@Sirktir
5.0K views20:58
باز کردن / نظر دهید
2023-04-19 23:08:10
کاش هر بار بعد دیدن این فیلم حافظه‌م پاک میشد دوباره میدیدمش :)))))

اسم فیلم : افسانه
@Sirktir
5.7K views20:08
باز کردن / نظر دهید
2023-04-19 22:54:56 ‏پسره نوشته جنگ جهانی سوم جنگ من با تمام دنیا برای بدست آوردن توست



‏یکی دست منیژه از دوقوزآباد رو بزاره تو دست این گلادیاتور تا آوارمون نکرده

@Sirktir
5.4K views19:54
باز کردن / نظر دهید
2023-04-19 21:29:54 پیرمرد به زنش گفت :بیا یادی از گذشته های دور بکنیم ، من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم..!

پیرزن قبول کرد. فردا پیرمرد به کافه رفت ،دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیومد وقتی برگشت خونه دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه.

ازش پرسید : چرا گریه میکنی؟

پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت :
بابام نذاشت

@Sirktir
6.0K views18:29
باز کردن / نظر دهید