2017-09-16 21:26:04
عشقی به قدرت شمشیر
پارت 25
از زبان سورین:
اومدم از دستشویی بیرون دیدم رینبو نیست....
سریع رفتم بیرون و چیزا رو بدم به نانا
سلام سورین..چیشد---
ببخشیدمنبایدبرمدنبالرینبوخدافظ
رفتم سریع دم مارکته و دیدم یکی یه چیز گذاشت صندوق عقب...دیدم...
باز این اومد....گفته بودم که ازش فاصله بگیر
سوار ماشین شدم و رفتم دنبالش....بعد فکر کنم فهمید من دارم میام....زد تخته گاز و رفت...منم سریع تر رفتم
(بعد از نیم ساعت دنبال کردن)
همینجور داشتم دنبالش میرفتم که یکدفعه غیب شد
باورم نمیشه که گمش کردم
پیاده شدم و به پلیس می خواستم زنگ بزنم...نه...خودم پیداش میکنم
دوباره سوار شدم و سریع رفتم....
از زبان رینبودش:
بیدال شدم دیدم تو یه اتاقم...دست و پام بسته بود...دهنم هم چسب زده شده بود...یکم تکون خوردم و یه چاغو به طرفم پرتاب شد....جا خالی دادم
فرشته ی من بیدار شده
دیدم کیه...باز این یارو لایتنینگه
اخی...دیگه راه فراری نیست عزیزم
بعد چسب دهنمو باز کرد
بعدا به حساب تو یکی میرسم
بعد یکم گردنمو بوسید و منم با شونم زدم تو صورتش
رینبو...عزیزم فقط اروم بشین و ....لذت ببر
بعد از پشت یه چاقو کرد تو پشتم
اهههههه
بعد درش اورد و دیدم داره دستم رو خراش میده....خون از دستم و پشتم بیرون میزد
ولم کن
داد بزنی بدترش میکنم
بعد چاقو رو روی گردنم خرراش داد
دیگه خیلی درد داشتم...فقط تونستم یه لگد بزنم به کمرش....خیلی بد زدم که یکم رفت عقب و منم از هوش رفتم...قبل از اینکه از هوش برم سورین رو دم در دیدم و بیهوش شدم
از زبان سورین:
رفتم داخل یه جنگلی که داشتم تو کوچه بایینیش دنبال برادرم میکردم...دیدم صدای داد میاد....سریع پیاده شدم و رفتم داخل چنگل و یه اتاقک کوچیک وسط جنگل بود.....سریع رفتم دم درش دیدم برادرم کمرشو گرفته و رینبو خونیه بعد به من نگاه کرد و بیهوش شد
بهت اختار داده بودم
هنوز تموم نشده
بعد از پنجره فرار کرد...میخواستم دنبالش کنم ولی رینبو مهم تر بود....بغلش کردم و موهای توی صورتشو دادم کنار
طاقت بیار....خوب میشی
و سریع بردمش تو ماشین و رفتم طرف بیمارستان....
ادامه دارد......
#Rainstar
کپی ممنوع
104 views18:26