Get Mystery Box with random crypto!

🌈𝓡𝓪𝓲𝓷𝓼𝓽𝓪𝓻🌈

لوگوی کانال تلگرام soarin_dash — 🌈𝓡𝓪𝓲𝓷𝓼𝓽𝓪𝓻🌈 𝓡
لوگوی کانال تلگرام soarin_dash — 🌈𝓡𝓪𝓲𝓷𝓼𝓽𝓪𝓻🌈
آدرس کانال: @soarin_dash
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1
توضیحات از کانال

سلام 💖
ادمین Rainstar هستم از کانال: @soarin_dash
🎉تو این کانال من بعد از منتشر کردن داستانام به
🎉صورت مرتب شده میزارم
لینک کانال خودمون @soarindash_rainstar

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2017-09-17 10:15:56 الان
83 views07:15
باز کردن / نظر دهید
2017-09-17 10:15:23 میدم
81 views07:15
باز کردن / نظر دهید
2017-09-17 10:15:13 الان بده دیگه دو پارت
81 views07:15
باز کردن / نظر دهید
2017-09-17 10:15:05 عشقی به قدرت شمشیر پارت 25 از زبان سورین: اومدم از دستشویی بیرون دیدم رینبو نیست.... سریع رفتم بیرون و چیزا رو بدم به نانا سلام سورین..چیشد--- ببخشیدمنبایدبرمدنبالرینبوخدافظ رفتم سریع دم مارکته و دیدم یکی یه چیز گذاشت صندوق عقب...دیدم... …
80 views07:15
باز کردن / نظر دهید
2017-09-17 09:24:07 صبحتون بخیر
77 views06:24
باز کردن / نظر دهید
2017-09-17 09:24:02 سلام
74 views06:24
باز کردن / نظر دهید
2017-09-16 21:27:06 اینم دو پارت امروز
78 views18:27
باز کردن / نظر دهید
2017-09-16 21:26:04 عشقی به قدرت شمشیر

پارت 25

از زبان سورین:
اومدم از دستشویی بیرون دیدم رینبو نیست....
سریع رفتم بیرون و چیزا رو بدم به نانا
سلام سورین..چیشد---
ببخشیدمنبایدبرمدنبالرینبوخدافظ
رفتم سریع دم مارکته و دیدم یکی یه چیز گذاشت صندوق عقب...دیدم...
باز این اومد....گفته بودم که ازش فاصله بگیر
سوار ماشین شدم و رفتم دنبالش....بعد فکر کنم فهمید من دارم میام....زد تخته گاز و رفت...منم سریع تر رفتم


(بعد از نیم ساعت دنبال کردن)


همینجور داشتم دنبالش میرفتم که یکدفعه غیب شد
باورم نمیشه که گمش کردم
پیاده شدم و به پلیس می خواستم زنگ بزنم...نه...خودم پیداش میکنم
دوباره سوار شدم و سریع رفتم....

از زبان رینبودش:

بیدال شدم دیدم تو یه اتاقم...دست و پام بسته بود...دهنم هم چسب زده شده بود...یکم تکون خوردم و یه چاغو به طرفم پرتاب شد....جا خالی دادم
فرشته ی من بیدار شده
دیدم کیه...باز این یارو لایتنینگه
اخی...دیگه راه فراری نیست عزیزم
بعد چسب دهنمو باز کرد
بعدا به حساب تو یکی میرسم
بعد یکم گردنمو بوسید و منم با شونم زدم تو صورتش
رینبو...عزیزم فقط اروم بشین و ....لذت ببر
بعد از پشت یه چاقو کرد تو پشتم
اهههههه
بعد درش اورد و دیدم داره دستم رو خراش میده....خون از دستم و پشتم بیرون میزد
ولم کن
داد بزنی بدترش میکنم
بعد چاقو رو روی گردنم خرراش داد
دیگه خیلی درد داشتم...فقط تونستم یه لگد بزنم به کمرش....خیلی بد زدم که یکم رفت عقب و منم از هوش رفتم...قبل از اینکه از هوش برم سورین رو دم در دیدم و بیهوش شدم

از زبان سورین:

رفتم داخل یه جنگلی که داشتم تو کوچه بایینیش دنبال برادرم میکردم...دیدم صدای داد میاد....سریع پیاده شدم و رفتم داخل چنگل و یه اتاقک کوچیک وسط جنگل بود.....سریع رفتم دم درش دیدم برادرم کمرشو گرفته و رینبو خونیه بعد به من نگاه کرد و بیهوش شد
بهت اختار داده بودم
هنوز تموم نشده
بعد از پنجره فرار کرد...می‌خواستم دنبالش کنم ولی رینبو مهم تر بود....بغلش کردم و موهای توی صورتشو دادم کنار
طاقت بیار....خوب میشی
و سریع بردمش تو ماشین و رفتم طرف بیمارستان....

ادامه دارد......

#Rainstar

کپی ممنوع
104 views18:26
باز کردن / نظر دهید
2017-09-16 18:13:37 عشقی به قدرت شمشیر

پارت 24

از زبان رینبودش:
رفتیم داخل یه مال بزرگ به نام متلی مارکت که همه چی اونجا داره
یکم گشتیم داشتیم خرید میکردیم
خب بزار ببینم چی باید بگیریم.......اها سه تا نوتلا
فکر کنم مامان بزرگت خیلی نوتلا دوست داره
اره بابا از بچگیش همینجوری بوده
اها....
بعد که نوتلا هارو گرفتیم رفت طرف قفسه های نان ها
خب بیا این چهار تا هم بگیر
سبدمون خیلی کوچیکه برم یکی دیگه بیارم
باشه بابا برو من همینجا وای میسم
وقتی رفت یکم دیگه به لیستا نگاه کردم دیدم هنوز 20 تا دیگه مونده ای واییی...مردم

(بعد از 1 ساعت خرید)

انقدر خرید کرده بودیم که یه کوه چیز میز تو سبد بود و سورین داشت حولش میداد
یه وقت کمک نکنی
بعد یه کم بهش نگاه کردم و یه نفس عمیق کشیدم
خیله خب اینا پیشت باشه من برم دستشویی
رفت و منم سبد چرخی رو گذاشتم کنار دیوار و خودم بهش تکیه دادم و با پینکی داشتم چت میکردم
اه چقدر چرت و پرت میگه
بعد باهاش خداحافظی کردم و یکم اهنگ گذاشتم و هدفون هامو گذاشتم تو گوشم
بعد دیدم یکی داره میاد سمتم...اه...باز این یارو اومد...برادر سورین
چطوری خوشتیپ
اومد جلو و کمرمو گرفت...منم همون لحظه اول دستشو برداشتم
میشه بپرسم اینجا چیکار میکنی...راهتو بکش برو
یعنی تو میگی من یه خانم خوشگل و خوشتیپی مثل تو رو ول کنم
دستمو گرفت و کشید منو و من پرت شدم بغلش...خودمو جمع و جور کردم
اگه یک بال دیگه به من دست بزنی....دستتو و گردنتو میشکونم حالا برو حوصلتو ندارم
رومو اون ور مردم که ادامسمو بندازم دور که دهنمو با یه دستمال کرفت و ببهوش شدم.....اه لعنت بر این شانس.....


ادامه دارد.....

(با نظر منو بکشید )

#Rainstar

کپی ممنوع
102 views15:13
باز کردن / نظر دهید
2017-09-16 12:20:12 (عشقی به قدرت شمشیر)
#Rainstar
70 views09:20
باز کردن / نظر دهید