2019-05-12 20:24:42
دربارۀ «نهونیم تز دربارۀ هنر و طبقه»
حدود پنج سال پیش، نخستین باری که مقالۀ «اما چه کسی خالقان را خلق کردِ؟» بوردیو را خواندم، شیفتۀ نگاه او به نسبت میان جامعهشناسی و هنر شدم. بوردیو با همان خشونت نمادینِ شناختهشدهاش در این مقالۀ کوتاه تلاش میکند میدان هنر را بهنفع میدان جامعهشناسی درهمبکوبد و احتمالاً نخستین مواجهه با این متن برای هر کسی که شیفتۀ جامعهشناسی باشد، شورانگیز خواهد بود. بوردیو مقالۀ پرسروصدایش را اینطور آغاز میکند که «جامعهشناسی و هنر همنشینان چندان خوبی نیستند. در این میان کسی مقصر نیست جز هنر و هنرمندان...» هرچند شاید تقلیلگرایانه باشد اما این آغاز نشاندهندۀ کلیت رویکرد بوردیو به هنر است. در طول این سالها، هر کجا تلاش کردهام مواجههای بوردیویی با هنر یا هنرمندان داشته باشیم به چیزی غیر از مشاجرات بیحاصل ختم نشده است. حتی اگر جملۀ ابتدایی بوردیو را هم فراموش کنیم، کمتر کسی که دلبستۀ هنر باشد میتواند نگاه او به هنر را بربتابد. هرچقدر هم که نگاه بوردیو تحلیل اجتماعی عمیقی از خلق هنری بهدست دهد، ابداً نمیتواند بابی برای گفتوگو و خلق دانش میان جامعه و هنر بگشاید.
از حدود یک سال پیش که خودم بهصورت شخصی درگیر تلاشهایی برای خلق هنری شدم، احساس کردم رفتهرفته انتقاداتم به متن درخشان بوردیو بیشتر و بیشتر میشود. بهگمانم بوردیو دقیقاً در درکش از «خلق هنری» درگیر دو خطای تحلیلی است. نخست آنکه خودمختاری (نسبی) «خلق هنری» و نسبت (نسبتاً) منحصربهفرد و یگانهاش با ناخودآگاه خالقش را نادیده میگیرد و سعی میکند آن را تماموکمال بهنفع جامعه مصادره کند. دوم آنکه او از اهمیت سیاسی و اجتماعی یگانگی و فردیت در «خلق هنری» غافل است و گویی نمیداند تلاش برای تصاحب «تمامیت هنر» توسط «جامعه» (آنطور که خود او تلاش میکند) یا «سیاست» (آنطور که بسیاری از چپگرایان تلاش کردهاند) چه تبعات گرانباری برای سویههای رهاییبخش هنر خواهد داشت.
حدود سه ماه پیش با متن تأثیرگذار و روشنگر بن دیویس، منتقد هنری چپگرای امریکایی، با عنوان «نهونیم تز دربارۀ هنر و طبقه» آشنا شدم. در همان نخستینباری که متن را خواندم شیفتۀ دقت تحلیلی او شدم و متعجب از اینکه چطور بعد از گذشت ده سال از انتشار این جزوه، هنوز کسی آن را به فارسی ترجمه نکرده است. بن دیویس با ظرافتی مثالزدنی و بهکمک بازخوانی رویکرد مارکسیستی به هنر، به درک بدیعی میرسد. متن او نهتنها میدانی را به نفع میدانی دیگر مصادره نمیکند، بلکه نشان میدهد چطور خودمختاری میدان هنر و تسلط منافع طبقاتی بر آن توأمان قابل فهم است. او با الهام از فلسفۀ مارکسی-هگلی مفهوم «خلق هنری» را از چنگال تحلیلهای تقلیلگرایانۀ چپ نجات میدهد، بر محکومساختن هنرهای تجسمی به «ابتذال خردهبورژوازی» میتازد و «هنر سیاسی» در معنای خاصش را با چالشهایی ویرانگر مواجه میکند. او با همۀ این شجاعتهای تئوریک تلاش میکند بر آتش خلق نسبتی رادیکال میان هنر، جامعه و سیاست بدمد.
در طول دو ماه گذشته که درگیر ترجمۀ این متن به زبان فارسی بودم خودِ بن دیویس را نیز در جریان این ترجمه قرار دادم. او ضمن استقبال از آن، مقدمهای بر ترجمۀ فارسی نوشت که حاصل گفتوگوی مختصر و مکتوبمان دربارۀ صحنۀ هنر در ایران بود. ترجمۀ این مقدمه در ابتدای متن آمده است. برای انتشار متن هم از آنجایی که برایم مهم بود بیش از اهالی علوم اجتماعی، توسط اهالی هنر خوانده شود، سایت «عکاسی» را انتخاب کردم. این نخستین تجربۀ همکاریام با این سایت بود اما حقیقتاً از میزان توجهشان به جزئیات و پایبندیشان به اصول حرفهای کار رسانهای خوشحال شدم. امیدوارم انتشار ترجمۀ فارسی این متن امکان گفتوگویی «برابر» میان جامعه و هنر بهطور عام و جامعهشناسی و هنر بهطور خاص را فراهم کند.
نهونیم تز دربارۀ هنر و طبقه
بن دیویس، ترجمۀ حسام حسینزاده
https://www.akkasee.com/article/1398/84107/
@BalvaaBlog
2.1K views17:24