روزی خدمت #امام_هادی علیهالسلام رسیدم و عرض کردم :
آقای من ! #متوکل مرا از کار بیکار و حقوقم را قطع کرده و باعث ناراحتی من شده است . گمان نمی کنم این کارش هیچ عاملی داشته باشد ، جز اینکه دوستی و ارادت من نسبت به شما را فهمیده است .
اگر شما از او درخواستی کنید ، سیاستش قطعاً ایجاب می کند تا قبول کند . تقاضا می کنم لطف کنید و در این مورد از او درخواست نمایید .
فرمود : ان شاء الله کارت درست خواهد شد .
تا اینکه شب شد و دیدم فرستادگان متوکل یکی پس از دیگری بر من وارد شدند و به دنبال من آمدند .
فوراً به سمت قصر متوکل رفتم . #فتح_بن_خاقان کنار درِ قصر ایستاده بود . تا مرا دید گفت : چرا دیر آمدی ؟ متوکل مرا به زحمت انداخته است ؛ آنقدر که پشت سر هم پیگیری تو را می کند !
رفتم و بر متوکل وارد شدم . روی تختش نشسته بود . به من گفت :
ای ابوموسی ! ما تو را فراموش کرده ایم ، تو هم خود را به ما نشان نمی دهی ؟! بگو ببینم چقدر از ما طلب داری ؟
گفتم : فلان جایزه و مقرری و حقوق این چند وقت و چند مورد را گفتم . همه را و بیش از خواسته ام را دستور داد تا من بدهند .
به فتح بن خاقان گفتم : امام هادی علیه السلام اینجا تشریف آورده بودند : گفت : نه . پرسیدم نامه ای نوشته بودند ؟ گفت : نه .
من بیرون آمدم و او هم دنبال من آمد و گفت :
شک ندارم تو از آن جناب تقاضا کرده ای تا برایت دعا کند ؛ برای من هم درخواست دعا کن .
وقتی خدمت حضرت رسیدم ، تا چشمش به من افتاد فرمود :
ای ابوموسی! از چهره ات پیداست که خوشحالی و راضی هستی .
عرض کردم :
بله ؛ به #برکت شما . ولی به من گفتند شما آنجا تشریف نبرده اید و از متوکل تقاضایی نکرده اید .
خداوند متعال می داند که ما در #گرفتاری ها به غیر از او پناه نمی بریم و در سختی ها جز بر او #توکل نمی کنیم . هر وقت درخواست کرده ایم ما رد نکرده است . می ترسم از این کار دست بردارم ، خداوند نیز رفتار خود را تغییر دهد . »
عرض کردم : آقا ! فتح بن خاقان به من چنین و چنان گفت و درخواست دعا داشت .
فرمود : او در ظاهر ما را #دوست دارد ، ولی در باطن مخالف ماست . #دعا نیز تابع #نیت و قلب اشخاص است . وقتی در #بندگی و اطاعت از خدا #اخلاص داشته باشی و به نبوت #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله و #حقوق ما #اهل_بیت اعتراف کنی و بعد از خداوند چیزی بخواهی ، هرگز تو را ناامید و محروم نخواهد کرد .
عرض کردم : آقا ! دعایی به من بیاموزید که از بین دعاها آن را به خود اختصاص دهم .
فرمود : من زیاد این دعا را خوانده ام و از خداوند متعال درخواست کرده ام که هر کسی بعد از من ، در #حرم من این دعا را بخواند ، او را مأیوس و ناامید نکند . آن دعا این است :
ای خدایی که توجه من به همه کاره بودن تو در میان وسایل و سرمایه ها ، تنها سرمایه و دلبستگی من است ، در همان زمانی که دیگران به چیزهای دیگر دل بسته اند ! و ای پناهگاه و تکیه گاهم ! ای یگانه ی بی همتا ! و ای که _ سوره _ قل هوالله احد در شأن توست . خدایا ! تو را به حق آن مخلوقاتت که مانندشان نیافریده ای ( یعنی پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان علیهم السلام) قسم می دهم که بر آنان درود فرستی و #حوائج مرا که فلان و فلان حاجت است برآورده سازی . [ به جای کیت و کیت حاجت خود را بر زبان آوری ] .