از این دو پاره خط موازی به شرح اقتباس به گذشته و خواب هایی که | Soheil Goran
از این دو پاره خط موازی به شرح اقتباس به گذشته و خواب هایی که نرفته صدا بزن مرا که بیایم مدام زجه می زنم از تن به گریه های کودکی که منم به ناله های گرگ های درونم و رگ به رگ که رو به بن بستم
با قوطی قرص های بی اعصاب با شقاوت، سعادت یا اعراب صدا بزن مرا که بیایم بمک مرا چو سور بی پایان که در تفاله هستی معظم له ی نمی ماند
من تو جوجه های آخر پاییزیم که به جوخه های مرگ میخیزیم من و تو آخرمان درست است از ابتدای قصه این بود ست و من بلوغی که نبودم و تو صدای که ندیدم از این دو پاره هستی صدا بزن مرا که بیایم