Get Mystery Box with random crypto!

﷽ حـرف مـردم لقمان و پسرش يک مرکبي داشتند. هردو سوار شدن | سجاسیمیز



حـرف مـردم

لقمان و پسرش يک مرکبي داشتند. هردو سوار شدند جايي بروند، يکي ديد گفت: بي انصاف‌ها، دو نفر آدم سوار يک حيوان شديد؟ به اين حيوان فشار مي‌آيد. جفتشان پياده شدند، حيوان خالي مي‌رفت و اينها پياده، يکي اينها را ديد و گفت: عجب آدم‌هاي ناداني هستيد. اين حيوان دارد خالي مي‌رود، سوار او شويد. چرا پياده مي‌آييد؟ اين دو حالت، لقمان سوار شد و پسر پياده آمد. يکي ديد و گفت: عجب آدم بي انصافي هستي. اين بچه پياده بيايد و تو آدم به اين بزرگي و سر حالي سوار مرکب باشي؟ پياده شد و خودش پياده آمد بچه را سوار کرد. يکي ديد گفت: عجب بچه‌ي نا اهلي هستي. اين پيرمرد پياده بيايد و تو سوار شدي؟ گفت: بابا چهار حالت بيشتر ندارد. يا بايد هردو سوار مي‌شديم يا هيچکدام، يا تو سوار و من پياده، يا من سوار و تو پياده! هر چهار جور را مردم حرف زدند.

يعني شما هرکاري کني، ما گاهي بعضي جاها سخنراني مي‌رويم، مثلاً آن آقا يک ماشين شاسي بلند دارد، من غالباً سوار نمي‌شوم. مي‌گويند: حاج آقا چه ماشيني داري؟ گاهي مثلاً مي‌گوييم: پياده برويم يا با يک ماشين ساده برويم. مي‌گويند: نگاه کن کلاس تواضع گذاشته است، مي‌خواهد بگويد: من زهد دارم. آقاي قرائتي خدا حفظش کند، مي‌گفت: نماز جمعه جلو مي‌نشينيم، يک چيزي مي‌گويند. وسط جمعيت بنشينيم، يک چيزي مي‌گويند. خيلي آقا بايد حواس جمع باشد.

【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】

#سجاسیمیز
کانال تلگرام :
@sojasimiz
پیج اینستاگرام :
Instagram.com/sojasimiz