مردی نزد طبيب رفت و از غم بزرگی که در دل داشت گفت طبيب گفت به ميدان شهر برو آنجا دلقكی هست آن قدر می خنداندت تا غمت از ياد برود مرد لبخندی زد و گفت من همان دلقكم ورود @sokhanan_khob 633 views17:01