2021-09-17 11:48:36
.
#روزگار_خوش
#مهدی_خلیلی
۳۴۴ صفحه
۷۰۰۰۰ تومان
.
معصومه برگشت سر کوچه و به اطراف نگاه کرد. موج جمعیت رد شده بود.
جمعیت به سمت سرچشمه میرفت. دوباره برگشت کنار جنازه.
یکی از دو جوان گفت: «چه کار کنیم؟»
معصومه گفت:« صبر کنید الان میآم» به انتهای کوچه رفت و در خانهای را به صدا درآورد که باز بود.
صدای از داخل نیامد. پیش آنها برگشت و گفت:«ببریمش!»
جسد مرد را داخل راهرو خانه بردند جسد سرد شده بود، ولی خون زیر چشم و پشت سر مرد دلمه بسته بود و موهای جوگندمی او را رنگین کرده بود. هیچ کسی خانه نبود. جسد را دراز به دراز رو به قبله خواباندند. معصومه چشمان مرد را که به سقف راهرو دوخته شده بود بست. صورتش سرد شده بود.
از داخل خانه صدایی نمیآمد. قاب عکسی روی پیش بخاری اتاق روبروی بود.
معصومه به عکس نگاه کرد و بعد به چهره جسد. خود صاحب خانه بود! معصومه گریهاش گرفت، گفت:«ما باید پیدامون میشد و اون رو میآوردیم خونه خودش بیچاره زن و بچهش»
.
.
.
.
#باشگاه_مخاطبان_سوره_مهر #تازه_ها #تازههای_نشر
#مطالعه #کتاب #سوره_مهر #انتشارات_سوره_مهر #رمان #داستان #کتابخوان #کتاب_خوب
457 views08:48