سلام یه شب با خوانواده و عموم اینا رفته بودیم خونه دوست پدرم | سوتی لند😅😉
سلام یه شب با خوانواده و عموم اینا رفته بودیم خونه دوست پدرم رفتو امدمون زیاده یه جورایی با هم راحتیم حرف از شمال رفتنو مسافرت شدکه این دوست بابام با خانمش تازه از شمال برگشته بودن بنده خدا خانومش اومد واسه ما تعریف کنه که چقدر شلوغ بودو ساحل کثیف بود نمیدونم چرا یهو جلو اون همه ادم مخصوصا مردا که شامل پدرمو عمومو داداشم و پسراش بودن برگشت گفت والا ساحل که پر آشغال و بطری پلاستیکی بود حالا اینا ایرادی نداره شما نمیدونین چند تا نوار بهداشتیم رو اب شناور بود من نمیدونم اخه مگه ادم پریود هم داخل اب میره والا خودمم پریود بودم شوهرم هر کاری کرد نرفتم تو اب همین که حرفش تموم شد سکوت سنگینی تو خونه حاکم شد منو دختر عموم سرمونو نمیتونستیم بلند کنیم بالاخره پسراشم نشسته بودن زشت بود همه چی اروم بود تا اینکه یکی از پسراش از خنده منفجر شد و ماام پشت سرش دهنمون اندازه اسب باز بود از خنده بنده خدا خودش متوجه نشد تا ما خندیدیم سریع پاشد رفت تو آشپزخونه
