سلام من یه دختر عمه دارم یبار منو اون و خواهر بزرگم رفتیم باز | سوتی لند😅😉
سلام
من یه دختر عمه دارم یبار منو اون و خواهر بزرگم رفتیم بازار.... ما وارد مغازه آرایش فروشی شدیم خواهرم میخواست ریمل ابرو بگیره و این دختر عمه ام رژ مدادی میخواست بگیره بعد این دختر عمه ای من یکم رک و کلا لفظ و کلام اش یجور دیگه هست موهاش هم فره و اون موقع مجرد بود پر از مو و ابرو کمان وارد مغازه که شدیم روی میز لوازم آرایشی مث مداد رژی و و... اینارو چیده بودن روشون یکم گرد و غبار برداشته بود این دختر عمه من ن گذاشت ن برداشت گفت اه اینا چیه همه شون هم خاکیه و کهنه
این آقا فروشنده یه مرد بود که با شنیدن این حرفا عصبی شد و گفت ت اصلأ ت آیینه به خودت نگا کردی کلا خودت خاکی هستی آقا این دخترعمه ما ناراحت شد از مغازه بیرون زد ما هم گیج گنگ عین پت و مت اینارو فقط نگا میکردیم نه میتونستیم بخندیم ن ناراحت شیم اومدیم بیرون دیگه اصلا حرفی بین ما زده نشد البته الان این دختر عمه من ازدواج کرده کلا یجور دیگه شده خوشگل و خوب ولی مجردیش بیچاره پر ماجرا بود.