Get Mystery Box with random crypto!

سال 85 عقد کردیم ناگفته نمونه همسرم پسرعموی مامانم هست رفتیم | سوتی لند😅😉

سال 85 عقد کردیم ناگفته نمونه همسرم پسرعموی مامانم هست
رفتیم آزمایش یه دونه خاله مجردم با من اومد البته به اسرار خودم
بعد از ظهر عقد کردیم خیلی ساده یعنی کسی نبود
پدر ومادرم وپدر ومادر شوهرم یه دونه خواهر شوهر و خاله
بعد عقد رفتیم بازار برای خرید حلقه ، فکرشو بکنین روز اول به من گفتن یه حلقه بردار بیشتر از 50 هزار تومان نباشه
منم حرف گوش کن رسید به خرید ، فقط فقط یه دونه روسری برداشتم اونم چون خاله با من بود اون حساب کرد
آقا داماد پول نداشت و یه کم وسیله خرید کردیم رفتیم روستا که شب بعدش یه بله برون کوچک خواهر برادری گرفتن .

بعدا مادرم گفت همون 50 تومان هم از من گرفته بوده و 50 تومان دیگه ام از خواهرش قرض گرفته
حتما میگین چقدر حول بودین ولی اصلا این طور نبوده چون ما تو روستا زنگی میکردیم اینم یه سالی میشد میامد خواستگاری دیگه کم کم همه روستایا فهمیده بودن
مامان بیچاره منم گفته بود حالا که اسم دخترم رو دراوردی بیاید عقد کنید
اینم گفته میام عقد میکنم ولی پولم دست داداشمه ، آخر خرداد میام یه جشن بزرگ میگیرم و از خجالتتون درمیام و هنوز هنوز خرداد نیامده بیاد جشن بگیره ناگفته نمونه که ما 14 فروردین عقد کردیم و اینکه ما چقدر از این برادرشوهرم چوب خوردیم چون شوهرم پیش اون کار کرده بود از بچه گی و این همه همه پولاشو خورد و نداد
و الان دو بچه دارم یه دختر و یه پسر و الانم هنوز که هنوز داریم به خاطر پولی که هی شوهرم رفت پیشش کار کرد پولوشو نداد داریم رنج میکشیم و من خیلی داستان با این بی پولی دارم