بعد مدت ها اومدم سوتی مامان دوستم رو بگم، یه روز ما جمع زنونه | سوتی لند😅😉
بعد مدت ها اومدم سوتی مامان دوستم رو بگم، یه روز ما جمع زنونه رفته بودیم بیرون شهر ، بعد اونجا رفتیم منزل یکی از دوستان
مامان دوستم نماز خوند چادر همچنان روی سرشون بود سمت ما چرخیدن، که یکدفعه دیدیم یه چیزی کلفت و دراز قسمت شلوارشون دیده میشه من که یا خدا مامانش دو جنسه ست و اینا ، حسابی برگ هامون که ریخت یه نفر از حالت شوک درومد گفت اونجاتون چرا این مدلیه؟؟؟؟ که خیلی با آرامش گفتن اینو ... برگشتن پشت به ما و یک حوله سفید تا کرده درآوردن و گفتن خودمو خشک کردم گفتم اینجا بمونه برای نظافت بیشتر اومدیم بیرون یک نفر گفت حالا پتو انداختی روش یه متکا هم بذار زیر سرش