Get Mystery Box with random crypto!

سلام از وقتی چشم رو باز کردم متوجه شدم دایی هام مواد فروشن | سوتی لند😅😉

سلام


از وقتی چشم رو باز کردم متوجه شدم دایی هام مواد فروشن خونمون هم نزدیکشون بود همه ی ما ب چوب اونا میسوختیم
هر کی میومد برا خواستگاری میرفت پشت سرشم نگاه نمیکرد در حالی ک پدرم مرد مومن و زحمت کشی بود
ولی مردم ما رو با اونا یکی میدونستن همین باعث شد برادرمو هم از مصاحبه رد کنن که الان درسشم ول کرده و انگیزه براش نمونده

خودم جاهای خوب میومدن خواستگاری ولی بخاطر اون از خدا بی خبرا نمیومدن...
یه سال یکی اومد پسر حاجی گفت فقط بیا رو پول راه برو ولی اونم وقتی شنید رفت ک رفت همیشه فکر میکردم آدما اعمالشون پا خودشونه خدا نمیذاره ب پای اونا بسوزم ولی واقعا سوختم

وقتی مدرسه بودم خیلی هراس داشتم کسی ندونه این موضوعو الان اون از خدا بیخبرها تو کاخ هاشون و خوشیاشون دارن لذت میبرن خدا میدونه سال ب سال هم حالمونو نمیپرسن ولی غرق در خوشین هر چند دنیا فانیه و این پولا حروم ولی آدم واقعا جگرش میسوزه از این همه بی عدالتی

منکه همیشه دعا میکنم این بلا سر بچه هاشون بیاد چون نمیدونید چی کشیدم روزی نیست ک گریه نکنم