Get Mystery Box with random crypto!

سلامممممممم و صدتا سلامممممممم و هزار تا سلاممممممممم جیگرررر | سوتی لند😅😉

سلامممممممم و صدتا سلامممممممم و هزار تا سلاممممممممم جیگرررر طلااااا هستم
یه سلامم خدمت اقا امیر که باز تو کامنتا گیرم نیاره بگه چرا اسممو نیاوردی ولی خداییش خز شده دیگه نکنید این کارا رو
یادش بخیر چند سال پیش که مامانی خدابیامرزم زنده بود بلهههه همون که تو خوابم عقب وانت رو سیب زمینیا رفت کربلا بنده خدا وسواس داشت تو تمیزی مجلس روضه داشت مهمونم دعوت کرده بود دو روز قبلش فرشای تازه شسته شده رو اورده بودن و پهن کردیم خونه ها مرتب و منظم خواهرم بچه شو اورد تو اتاق خوابوند مامانیم پرسید دستشویی بردیش خواهرم گفت اره الان بردمش بعد خوابیده البته که خالی بست حوصلش نکشید ببرتش الکی گفت اره بردمش بچش تو خواب جیشششششش میکنه مامانیم اومد ملافه بندازه رو بچه دید فرش خیسه در یه لحظه فشارش رفت بالا و قرمزززززز شد ما همه خواهرا فهمیدیم چی شده مامانیم بدو رفت تشت اورد شیلنگ اب هم اورد چند بار این قسمت فرش و هی شست و شست ما گفتیم مامان خوبه پاک شده میگفت نه هنوز تمیز نیس باز میشست ما خواهرا هم جرات نمیکردیم حرف بزنیم از بس عصبانی بور مثل گوجه قرمز شده بود خوب که شست تشت پر آب و برداشت همینجوری که با عصبانیت و غرغر به خواهرم میگفت بهت گفتم همیشه قبل خواب ببرش دستشویی تو میدونی فرشا رو شستم مهمونا الان میان باز اوردی اینجا خوابوندی بچه رو فرشم نجس شدو...... چشمتون روز بد نبینه همینجوری با تشت پر و سنگین هن هن کنان از اتاق اومد بیرون تو پذیرایی پاش گرفت به لبه ی فرش تشت پر اب و جیشششش کلا پاشید تو خونه خودشم خیس دو تا فرش پذیرایی کلا نجس شد یه فرش اخر تمیز مونده بود که اونم تشت قل خورد قل خورد رفت افتاد روی اون فرش هیچکس نفسش بالا نمیومد از ترس که دختر خواهرم گفت وااای مامانی تو که همه جیشا رو ریختی رو فرشا ما همه هم منتظر همین جمله نیشمون باز شد به خنده حالا نخند کی بخند مامانیمم با لباس خیس و نجس مگس کش و از کنار مبل برداشت افتاده بود دنبالمون هر کی دم دستش میومد با دم مگس کش یکی نوش جان میکرد وسط این گیرودار دیدیم دختر کوچیکه من ساکته کنار گلدون بزرگ وایساده (این گلدون خیلی بزرگ بود ۳چهار نفری جابجاش میکردیم مامانیم عاشقش بود )مامانیم رفت سراغش گفت تو اینجا چیکار میکنی دید بلهههه یه ظرف شله زرد و دختر من پای گلدون عزیزش ریخته گفت چیکار کردی دختر منم خوشحال گفت مامانی برگاش زرد شده بود دیدم ابش دادی منم براش غذا اوردم شله زرد نذریه برگاش خوب میشن واااای دیگه مامانیم و کارد میزدی خونش درنمیومد حالا فکر میکنید مراسم روضه چی شد؟؟ بنده خدا مامانیم از بس که حرص خورد فشارش رفت بالا و دکتر و بیمارستان و ....هر کی میومد دم خونه میگفتیم فرشا جیشی شده گلدون به فنا رفته مراسم کنسل شده بعدم فرشا رو دوباره جمع کردیم دادیم قالیشویی گلدونم بردیم ۳نفری تو حیاط خاکش و عوض کردیم و شستیم و اوردیم سرجاش گذاشتیم ببخشید طولانی شد من کوتاه نوشتن بلد نیستم
دلتون خوش لبتون خندون ایام به کامتون ان شاالله