Get Mystery Box with random crypto!

سلام بر ادمین و اهالی سوتی لند من وهمسرم دو سال ونیم نام | سوتی لند😅😉

سلام بر ادمین و اهالی سوتی لند من وهمسرم دو سال ونیم نامزد بودیم؛ خانواده هامون هر دو طرف خیلی سختگیری میکردن؛ تو دوران نامزدی؛ یه بار همسرم با بدبختی ومکافات فراون تونست از خانواده ام اجازه بگیره که فقط دو سه روز برم خونه مادرشوهرم ( راهمون دور بود)
همین که رسیدیم با عرض معذرت از استرس بود یا چی نمیدونم چرا پریود شدم هنوز نرسیده با جناب همسر خان رفتیم دنبال نوار بهداشتی و پد و •••
ماجرا به اینجا ختم نشد صبح بیدار شدم دیدم یه لک گنده افتاده رو ملافه با گریه به نامزدم گفتم اونم گفت فدای سرت میبرم اتوشویی ؛ بالخره با هزار مکافات و کارگاه بازی که مامانت نفهمه من خجالت میکشم ملافه رو در اوردیم که ببریم اتوشویی؛ بعدش اومدم جلوی ایینه موهام و مرتب کنم بریم بیرون ملافه و رو بدیم اتو شویی ؛ دیدم وای دو سه جای گردنم بدجور کبوده مجبور شدم برای اینکه ضایع نباشه ؛ تمام اون سه روز با روسری تو خونه باشم ( تو گرمای تابستون سمنان) اونم تو خونه ای که مادرشوهرم فقط خودش تنها زندگی میکنه
مادرشوهرم که خیلی خانم بود نه ماجرای ملافه رو به روم اورد نه ماجرای روسری پوشیدنم تو اوج گرما و داخل خونه رو (دیگه تو دلش چیا فکر کرده باشه راجب عروسش خداداند ) حالا بعد گذشت تقریبا شش سال شده یه خاطره خنده دار برای هر دومون
چند وقتی حال دل زندگیمون خوب نیس؛ برامون دعا کنید همه چی مثل قبل بشه