Get Mystery Box with random crypto!

. «زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد». چندی پیش نوشتم | سروش دباغ

.

«زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد».

چندی پیش نوشتم که به لطف دوست عزیزی، 8 جلد کتاب به دستم رسیده و با شوق بسیار آنها را تورق کرده و بوییده ام.

سوگمندانه، دو روز پیش با خبر شدم که احسان جان که از سر لطف کتابها را پست کرده بود، نابهنگام و ناباورانه روی در نقاب خاک کشیده و به سمت بی سو پرواز کرده است.

حقیقتا مغموم شدم؛ احسان عزیز را چند سال پیش، در سفرش به تورنتو دیده بودم. در جلسه نقد و بررسیِ اثر « بار هستی»، نوشته میلان کوندرا در « بنیاد سهروردی» شرکت و صحبت کرد. در آن سفر، چند بار با یکدیگر دیدار داشتیم؛ پیش و پس از سفر ، بارها با یکدیگر تلفنی گفتگو کردیم. شوق وافری به خواندن و آموختن داشت؛ روحیه جستجوگری او را سخت تحسین می کردم. فاضل، نیک نفس، خوش محضر و عاطفی بود؛ «ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند».

خرسند بودم که کارک های گفتاری و نوشتاری ام طی سالیان اخیر را پسندیده. دو یادداشتی که احسان جان، از سر لطف بر پیشانیِ کتابهایی که ده روز پیش به دستم رسیده، نوشته؛ برای همیشه به یادگار نزد من خواهد ماند. هر وقت دو اثرِ « هرم هستی: تاملی هایدگری در نظرگاه ابن سینا و طلایه داران عرفان خراسان»، نوشته مجبتی اعتمادی نیا و «خودشناسی به روش یونگ»، نوشته مایکل دانیلز، با ترجمه اسماعیل فصیح را بخوانم، احسانِ عزیز سفر کرده را بخاطر می آورم و به یاد گفتگوهای دل انگیز و دیدارهای صمیمانه ای که با یکدیگر داشتیم، خواهم افتاد.

صبرِ این مصیبت را برای خانواده داغدار و دلشکسته احسان، به دعا از جان جهان خواستارم:


« تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن
و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است».

https://www.instagram.com/p/CVgFBkHJGP9/?utm_medium=share_sheet