Get Mystery Box with random crypto!

. « ای جهان، من هم راستا با تمام نت های هماهنگیِ فوق العادۀ ت | سروش دباغ

.

« ای جهان، من هم راستا با تمام نت های هماهنگیِ فوق العادۀ تو هستم. برای من هیچ چیز زود نیست، هیچ چیز دیر نیست، اگر برای تو بهنگام است. ای طبیعت، هر چیزی که فصول تو ارائه می دهند برای من ثمر است».

« ما هیچ میدانی برای تحسین خود نداریم، چنان که گویی در احاطۀ دارایی هایمان هستیم؛ همۀ آنها به ما قرض داده شده اند. می توانیم به کارشان بگیریم و از آنها لذت ببریم ولی کسی که این هدیه را به ما داده خودش تصمیم می گیرد تا کی در اختیار ما باشند. وظیفۀ ما این است که این هدایایی که برای زمانی نامشخص در اختیار ما قرار داده اند را آماده نگه داریم و هر وقت فراخوانده شدند بدون هیچ گلایه ای پسشان دهیم. فقط یک بدهکار بی شرم به طلبکار خود توهین می کند».

سخنان نغز فوق، از آن دو حکیم رواقیِ نامبردار، مارکوس اورلیوس و سنکاست؛ آنها را از «رواقی گری: فلسفۀ زیستنِ خردمندانه»، نوشته جوناس سالزگبر نقل کردم که توسط سینا بحرایی به فارسی برگردانده شده است.

پیشتر نوشته ام که این کتاب، به همراه« روزنگار رواقی گری»، « عشق به سرنوشت: چگونه رواقی باشیم»، « هشت کتاب» سپهری، « دیوان حافظ»، « مقالات» شمس تبریزی.... در زمره کتابهای بالینی من اند و با آنها انس بسیار دارم.

طی روزهای اخیر، چند بار سخنان یاد شده را با خود زمزمه کردم و « غفلت پاکی» را مزه مزه کردم و به یاد این فقرات پر مغز « صدای پای آبِ» سپهری، سالک مدرن و حکیم رواقیِ ایرانی افتادم :

« و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد/ و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون/ و بداینم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت/ و اگر خنج نبود، لطمه می خورد به قانون درخت/ و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می گشت/ و بدانیم اگر نور نبود، منطق زندۀ پرواز دگرگون می شد/...و نپرسیم کجاییم/ و نپرسیم که فوارۀ اقبال کجاست/ و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است/ و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی، چه شبی داشته اند»


https://www.instagram.com/p/Cr012LJO59B/?igshid=MDJmNzVkMjY=