Get Mystery Box with random crypto!

. امیلی اصفهانی اسمیث، نویسنده و متخصص روانشناسیِ مثبت گرا ( p | سروش دباغ

.
امیلی اصفهانی اسمیث، نویسنده و متخصص روانشناسیِ مثبت گرا ( positive psychology)، مبتنی بر تجربۀ زیسته و تاملاتش، کوشیده بحث از خرسندی ( happiness) به روایتِ مارتین سلیگمن، از پیشگامانِ « روانشناسیِ مثبت گرا» را عمق بیشتری بخشد، بسط دهد و بر روی ستونهای « معنای زندگی» تاکید کند؛ معنای زندگی ای که می تواند حال خوش را رقم زند و رضایت درون و سلامت روانِ بیشتری را به سمت من و تو بکوچاند.

به روایت اسمیث، « در جستجوی خرسندی» قدم زدن، در لایۀ زیرین از جنس « در جستجوی معنا» بودن است و با آن در می رسد. اسمیث، از ستونهای چهارگانۀ تعلق داشتن ( belonging)، هدف داشتن( purpose)، فراروی ( transcendence) و داستان گویی ( story telling) یاد می کند؛ ستونهایِ چهارگانۀ قوام بخش معنای زندگی.

« تعلق داشتن» با ارزشمند انگاشته شدن به خاطر خود اصیلِ ( authentic self) من و تو و ارزشمند انگاشتنِ « دیگران» به خاطر خود اصیل شان در می رسد. تعلّق داشتن با پرورش دادن و تقویت بخشیدن به روابط انسانیِ بی شائبه و بدون چشمداشت عجین می شود.

« هدف داشتن»، به روایت اسمیث، از قضا کمتر از جنس آن چیزی است که ما می خواهیم و در پی برآوردن خواسته ها و نیازهایمان در زندگی روان می شویم. بلکه با آنچه ما در زندگی به دیگران می دهیم و می بخشیم، در می رسد. هدف داشتن با خدمت کردن به دیگران و به قدر وسع خود، تغییری در جهان ایجاد کردن هم عنان است.

« فراروی» از جنس لحظات نادری در زندگی است که از جا کنده می شویم و به ورای زندگی روزمره پای می نهیم؛ وقتی که فرد خود را در میانه نمی بیند و لحظات غریبی را تجربه می کند. خیره شدن به یک اثر هنری زیبا، نیایش کردن و غرقه شدن در نوشتن مقاله و کتاب، ساختن فیلم و آهنگ...از مصادیق فرا روی است. مهم نیست که فراروی چه محصول و فراورده ای را برایت به ارمغان می آورد؛ بلکه مهم این است که به میزانی که فراروی را مزه مزه می کنی، حس «خود-محور بینی» ات کم می شود و آرامشی ژرف را می چشی.

داستان گویی» پس از سه ستون یاد شده سر بر می آورد و از جنس روایت کردن زندگی خود ( narrative) و حکایت این و آن را رها کردن و قصه خود را ثنا کردن و نقش خود را بر صحیفۀ هستی زدن است. به میزانی که من و تو، به نحوی خلاقانه و هنرمندانه ، نویسندۀ قصۀ زندگی خود  باشیم و فراز و فرودها و زیر و زبر ها و بالا و پایین هایش را روایت کنیم، به زندگی خود معنا بخشیده ایم.                                                                          

روایت امیلی اسمیث از مقوماتِ « معنای زندگی» و نسبت آن با سلامت روان، همپوشانیِ در خور درنگی با لوگوتراپی از منظر ویکتور فرانکل و « ارزش های خلاق، « ارزشهای تجربی»، « ارزش های نگرشی» و « انسان هز خود رونده» اش دارد. با تلقیِ  مازلو از « تجربه های اوج» و نقش آن در سلامت روان نیز شباهت هایی دارد. همچنین، تداعی کنندۀ « غرقگی» به روایت چیکسنت میهای هم هست.                                                                  

  امیدوارم در ادامۀ سفر اگزیستانسیل خود و روایت کردنِ چند و چون سلوک معنوی در روزگار کنونی پس از « از خیام تا یالوم»، و  به قدر وسع این ربط و نسبت ها و شباهت ها و تفاوتها را برکشم و بسط دهم و افتان و خیزان در « کوره راه خرد» پیش روم . عجالتا برخی از آنها در جستارِ « زیر و زبر شدنِ تولستوی» ریزش کرده است: « تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند».



https://www.instagram.com/p/Cs6wJzBO4IZ/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==