Get Mystery Box with random crypto!

. « بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کین اشارت ز جهان گذران م | سروش دباغ

.

« بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کین اشارت ز جهان گذران ما را بس »

امروز 17 خرداد است؛ 49 ساله شدم. از همۀ دوستان و عزیزانی که از سر لطف، سالروز زاده شدنم را از طریق تلگرام، واتس اپ، ایمیل، کلاب هاوس و تلفن، تبریک گفتند، صمیمانه سپاسگزارم. به سبب حجم بالای پیامها، متاسفانه نرسیده ام به یکایک آنها پاسخ دهم.

روییدنِ موهای سپید متعدد بر سر و صورت، حکایت از گذر عمر می کند و در رسیدنِ میانسالی را نوید می دهد و دعوت به « مرگ اندیشی» و « مرگ آگاهی» بیشتر می کند. سهراب می گفت: « زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ/ پرشی دارد به اندازه عشق».

سالروز تولدِ من و تو، بیش از هر چیز، یادآور روزگار از میان رخت بر بسته و ایام محدود بر جای مانده است؛ که « ناگهان چقدر زود دیر می شود» و « جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها».

« این قافله عمر عجب می گذرد». عکس فوق به لطف و محبتِ دوست عزیزِ اروپا نشینی به دستم رسیده و حاوی شماری از 27 جلد کتابی است که از نگارنده تا کنون منتشر شده است. در سیاهۀ کتابهایی که در عکس آمده، هم « آئین در آئینه:» دیده می شود که سال 84 شمسی انتشار یافت، هم « از خیام تا یالوم: سلوک معنوی در روزگار کنونی» که 1.5 ماه پیش منتشر شد.

تصویر، ترجمانِ سلوک نوشتاریِ نویسنده طی بیست سال اخیر است و نمایانگرِ ساعات، روزها و ماههای بلندی از عمرم است که در این سالیان مصروف خواندن، تامل کردن و نوشتن شده. از این بابت از بخت و روزگار و جان جهان شکر دارم که عمرم اینگونه سپری گشته؛ که در میان کارهای اینجهانی، خواندن، نوشتن، تدریس و تراپی را سخت دوست دارم، در آنها غوطه می خورم و به قدر وسع بدانها مشغولم.

خوش دارم کامِ عزیزان را با شعر شهدآمیز و عافیت سوزی از سپهری مهمان کنم و همنورد افقهای دور نمایم :

« چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش، و تنها، و سر به زیر و سخت»


https://www.instagram.com/p/CtMma1buj44/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==