2023-01-03 23:03:06
جدا از شلوغی و ازدحام ، تو عالم کوچیک بچگیم بی اضطراب
اون موقع ارتباطا واقعی بود شاید رفیقا نمیموندن منتظر شیرینی استفعام
یه حسی میگه همه چیو ترک کن
به هر آدمی دور و برت میبینی شک کناز کنار خاطره هات رد شو ...
یه حسی میگه زندگیت رو رپ کن
وقتشه بکنم کوله بارو جمع
یه جایی تنهایی بکنم خستگیمو در
خیره شم فقط به آسمون شب
به دور از بوی اتفاق و غروبای شهر
یه احساسی میگه تاریکی ها تو نورن
همه باید واسه رهایی استفاده شنخود خواهی همه ی وصف حال ما بود فهمیدم که باید یک نفره رهسپار بشممیرسونم رویامو به یه جای دور
یه جایی که عشق بسازه عشقو جای پولیه جایی که جواب خوبی رو بدی نمیدن آدمای شهرش نمیرفتن زیر بار زور
شاید منم یه روز یادم بیاد زندگی رو از کنار وسوسه ها بکنم عبور
شاید این آخرین باری باشه که هنجره ی صدام دست نوشته هاشو خوند ...
میکنم دفترمو باز
با این خط خوردگیا میکردم مقصدم رو یاد
یادمه فاصله میگرفتم نا امید میشدم
یه حس توی سینم منو بر میگردوند سر جامهدف اولم انسانیت بود حتی تقاصشو دادم و این حصاره تش موندخدا از اون بالا نظاره گر
قید زمان و زدم و خوشی تو ثانیش بودپشت قلب من یه کلبه ی خرابس
تو نا کجا آباد کنار مردم بد عادت
زیر درخت بلند به قد عاشقی
تو فکر رهایی روحم از کالبد امانتاز نگاه من معجزه یعنی عشق ، یعنی فکر ، یعنی علم ، یه دل نا امید توی شعر ، توی ذهن
که میفهمونه برنده میشی یه روزی حتی اگه با چشم دیدی بالا میره سنخط زدم رو دیروز ...
فردا هامو میدونستم حتی خود امروز
میدونستم اونی که کل مسیر رو پا برهنه میدوئه
چیزی تو انتظاره که تو خوشی میشه پیروز ...
یاد گرفتم به عقب نرم
هدفم رو به هوس ندمایمانمو داشته باشم با هر قدم
شاید حرف آخرمه حرف اولم
7.6K views20:03