روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، منهم سهمی برمیدارم. شیر | Story
روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، منهم سهمی برمیدارم. شیر گفت چطور؟ روباه گفت: به خر بگو ما نیاز به انتخاب سلطان داریم، قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم. شیر قبول کرد و خر را صدا زد، شیر شجره نامهاش را خواند و گفت جّد اندر جدِ من سلطان بودهاند. روباه گفت: من هم جَد اندر جَدَم خدمتکار سلطان بوده ایم. خر گفت من سواد ندارم و شجره نامه ام زیر سم عقبم نوشته شده. شیر گفت من باسواد هستم و رفت نوشته زیر سمش را بخواند. خر جفتکی زد و گردن شیر شکست و مرد. روباه پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت: چرا فرار میکنی روباه گفت: میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم که نگذاشت باسواد شوم، چون با سوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند...!!