ـــــــــــــــــــ پیراهنم را برای اعتراض؛ بر تن مترسک یخ زده کردم و عریانی ام را قاصدک به دست باد سپرد عنکبوتی بر ساقه ی شالی سجو* را بسلامتی زالو نوش می کند زالو سوت زنان؛ دست در جیب سرمست بر ساق شالیکار بالا... زانوان شالیکار در آرزوی کم شدن درد سیاهی چشمانت عریانیم را در آغوش کشید قاصدک پرچم صلح را به اهتزاز در اورد مترسک هم کلاهش را... پیراهنم دیگر معترض نیست شالیزارِ مرطوب نیز؛ موم شده است وقت درو رسیده و من به اندازه ی آواز باد خوشحالم به قدری که گیسوانم را رها کرده ام حسادت باد و شالیزار و مترسک حسابی برای خودش گل کرد!! *Soju Rice wine #گیتی_صلاحی_نژاد_چکاوک ارتفاعات گیلان نیمه دوم خرداد ماه به سال یکهزارو چهارصدو یک @streetgarden 1.2K viewsGiti salahinejad, edited 19:51