Get Mystery Box with random crypto!

چاکرای هشتم عنصر جان است و رنگ این چاکرا طلائی است جنبه های فی | سابلیمینال‌بیوکنزی‌کدکیهانی Subliminal

چاکرای هشتم عنصر جان است و رنگ این چاکرا طلائی است جنبه های فیزیکی این چاکرا معماری بدن است و غریزه آن ماورا است.و هیچ جنبه روانی ندارد وهیچ غده ای هم ندارد وهسته آن بی‌زمان است ،جنبه های منفی آن الگوی بیماری و وحشت کیهانی است چاکرای هشتم منبع تقدس است . این چاکرا چند اینچ بالای سر قرار دارد و هنگامی که بیدار می شود هم چون خورشید درخشان در میان حوزه انرژی درخشان میدرخشد وقتی که شخص هوشیاری خویش را به چاکرای هشتم ارتقا میدهد می تواند به حافظه نخستین دست یابد، او دانشی را به خاطر می آورد که هرگز آنرا تجربه مستقیم نکرده است
برای مثال او به طور همزمان ممکن است به خاطر آورد در کوهستان ایستاده یا در کویری در گرمای سوزان مشغول به نیایش است . دانش تمام اساتید گذشته در دسترس او قرار خواهد گرفت ونوای آنان را خواهد شنید و این صداها به صدای او تبدیل شده و در او می‌زیند .حوزه های اطلاعاتی در چاکرای هشتم به عنوان الگوئی برای خلق بدن فیزیکی عمل می کند ،این چاکرا مثل کوزه گری است که با گل کوزهای میسازد و بعد او را در هم میکوبد و کوزه ای دیگر میسازد و احساس باخت هم ندارد زیرا میداند به سادگی میتواند زیبا تر خلق کند . اگر نقشی از بیماری در این چاکرا وجود داشته باشد چون یک خطای طراحی است با ساخت کوزه جدید این خطا پیوسته تکرار میشود در چاکرای هشتم ما تجربه ای از وحدت عمیق نه تنها با تمام خلقت بلکه با خالق را خواهیم داشت،
خالق ناگفتنی بوده و نمیتواند در تصور گنجانده شود تا حواس ما بتواند آن را حفظ کند . تجلی منفی این چاکرا وحشت کیهانی است مانند آنچه که توسط کسانیکه در میان جهان روح و ماده گیر می‌افتد تجربه میشود . نه زنده و نه مرده آنان در قلمرو کابوسی گیر کرده‌اند که قادر نیستند از آن بیدار شوند در بعد معنوی ،این مکان برزخ است .اشخاصی که از بیداری نا متعادل و همزمان این مرکز رنج میبرند نیز در این قلمرو گیر افتاده‌اند و بسیاری از آنان در بیمارستانهای روانی هستند و سایرین به تنهائی در خانه‌هایشان در رنج زندگی میکنند . ویژگی چاکرای هشتم نامرعی بودن است در این مرکز ما نسبت به بیننده آگاه میشویم که به عنوان شاهد از آن یاد میشود .یعنی یک خود که از آغاز سفر روحی ما حاضر بوده است اکنون که او دیگر درگیر ذهن نیست قادر است بیننده ذهن با تمام ماجراهایش باشد .
بدون آنکه به آن صحه گذارد ، بیننده شاهد آشکار شدن زندگی ما بوده و میداند که همه داستان هائی را که برای توصیف خویش استفاده میکنیم فقط داستان هستند .هر چیزی را که می‌اندیشیم و درباره خود میدانیم ،خود واقعی ما نیست بیننده میداند هر چیزی که بتواند نگه داشته شود واقعی نیست بیننده پای بند اسرار است نه آشکار شده ها .
بیننده همه چیز را ادراک میکند و خودش نمیتواند درک شود ،زیرا قادر نیست به یک موضوع ادراک تبدیل شود بیننده نامرعی است زیرا نمیتواند نظاره شود ما میتوانیم به نامرعی شدن با از بین بردن سوژه های (من) برسیم ، از طریق تمرین بی حرکت بودن . در نهایت بیننده آغاز به شکار کردن منشاء خویش که روح یا چاکرای نهم است خواهد پرداخت.


چاكراى نهم

چاکرای نهم عنصر روح است .و رنگ این چاکرا نور سفید شفاف است و جنبه های فیزیکی و روانی ندارد غریزه این چاکرا رستگاری است و هیچگونه جنبه منفی ندارد .چاکرای نهم در قلب کیهان ساکن است .او خارج از فضا و زمان(فرهنگ زمان در بی زمان)است و در وسعت فضا گسترش یافته و توسط یک طناب نورانی به چاکرای هشتم وصل می شود . یک بیننده قادر است از طریق این طناب سفر کرده تا گستره وسیع آفرینش را تجربه کند .در واقع چاکرای نهم محل سکونت روح است . در ورای جان شخصی که ما را به امتداد فضا ،مکان و رستگاری و آنچه که مربوط به چاکرای هشتم است محدود می کند ،قرار دارد .آن روح هر چیزی در کیهان است،بیننده تبدیل به همه چیز که نظاره می کند می شود. چاکرای نهم خود بزرگ است ،که هرگز زاده نشده و نخواهد مرد .این خود بزرگ پیش از زمان بوده و هرگز وارد نهری که زمان در آن جاری است نمی شود .او پیش از زمان بوده و پیش از آن که کیهان آشکار شود وجود داشته .این همان خود است که پردیس را هرگز ترک نکرده است . فرایند چاکرای نهم توانائی حفظ یک راز است حتی از خودتان .راز این است که در دورها آن نیروی بسیار بزرگ که به عنوان خدا میشناسیم ،تصمیم گرفت که از مکان در آن تهی نا آشکار ، خودش را تجربه کند از این رو با غرابتی شگرف آشکار شدتا ماده در جهان ما شکل پذیرد ،آن نیروی بزرگ به کاوش خود در همه شکل های زندگی ادامه داده است ،به عنوان مورچه ،مگس،فیل ،سیاره ها، و ماه ها با این وجود ، چون نیروی بزرگ همه جا حاضر و همه چیز دان است هر یک از وجوه آشکار شده نیز این ویژگی ها را دارند از این رو او بایستی طبیعت هستی خود را به عنوان راز حتی از خود نگه دارد .