Get Mystery Box with random crypto!

دختری با پدرش می‌خواستند از یک پل چوبی رد شوند. پدر رو به دختر | سابلیمینال بیوکنزی𝖘𝖚𝖇𝖑𝖎𝖒𝖎𝖓𝖆𝖑کدکیهانی🥀

دختری با پدرش می‌خواستند از یک پل چوبی رد شوند. پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگير تا از پل رد شويم.
دختر رو به پدر كرد و گفت: لطفا تو دست من را بگير.
پدر گفت: چرا؟ چه فرقی می‌كند؟ مهم اين است كه دستم را بگيری و با هم رد شویم.
دخترک گفت: فرقش اين است كه اگر من دست تو را بگيرم ممكن است هر لحظه رهایش كنم، اما تو اگر دست من را بگيری هرگز آن را رها نخواهی كرد!
این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است؛ هر گاه ما دست او را بگيریم ممكن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها كنیم، اما اگر از او بخواهیم دستمان را بگيرد، هرگز دستمان را رها نخواهد كرد.

@subliminal_biokinesis_mehregan