پيرمرد هر بار كه می خواست اجرت پسرک واكسی كر و لال را بدهد، ج | " 𝑯𝒂𝒎𝒚 𝒔𝒖𝒃𝒍𝒊𝒎𝒊𝒏𝒂𝒍 ³⁶⁹✯"
پيرمرد هر بار كه می خواست اجرت پسرک واكسی كر و لال را بدهد، جملهای را برای خنداندن او بر روی اسكناس می نوشت. اين بار هم همين كار را كرد. پسرک با اشتياق پول را گرفت و جملهای را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روی اسكناس نوشته شده بود: وقتی خيلی پولدار شدی به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوی اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند.
پشت اسكناس نوشته شده بود: كلک، تو كه هنوز پولدار نشدی! پسرک خنديد با صدای بلند؛ هر چند صدای خنده خود را نمیشنيد ...
اگر می خواهی خوشبخت باشی براي خوشبختی ديگران بكوش... قلب گلگون