2022-06-13 12:19:03
#عروسی_قدیم
#یادش بخیر گذشته های دور اما نزدیک...
تمام عروسی های قدیم توی خانه بود و تابستان . از ساعت های سه ظهر (بعداز ناهار ) عروسی شروع می شد . یک سری مهمان داشتند به اسم صرف « چای شیرینی» یعنی این ها شام دعوت نبودند. فقط عصری می رفتند برای تماشای عروس و خوردن شیرینی و سر شب برمی گشتند خانه شان.
و آن هایی که شام دعوت بودند دیرتر می رفتند و تا پایان مراسم حضور داشتند .شیرینی های عروسی « پاپیون و زبان» بود .میوه هم سیب و خیار .هنوز هم که هنوزهست وقتی سیب و خیار را با هم می خورم یاد عروسی های قدیم می افتم .
حیاط را می شستندو فرش می کردن و بعضی ها توی حیاط می نشِستند.مادر عروس و مادر داماد معمولا آن قدر کار داشتند نه آرایشگاه می رفتند نه لباس درست حسابی می‌پوشیدند کل مراسم درحال بدو بدو بودند.
کفش پوشیدن توی مراسم اصلا مد نبود و همه خانم ها جوراب داشتند یا پاريزین یا شیشه ای مشکی یا رنگ پا و اکثر خانم هایی که جوراب شیشه ای مشکی داشتند تا آخر شب جوراب شان از چند جا در مي رفت.توی جوراب بعضي خانم ها پر از پول بود.
عروس همان عصری از آرایشگاه می امد خانه که مهمان های چای و شیرینی بتوانند ببینندش .تو کل خونه فقط یک صندلی بود آن هم جایگاه عروس بود روی صندلی هم معمولا یک پارچه سفید می انداختند.
کسی نمیدونست دی جی چیه یا کی هست
فقط ضبط داشتن با نوار کاست.آهنگ ها پشت هم پخش می شد.گاهی نوار کاست را عقب جلو می کردند که آهنگ مورد علاقه شان پخش بشود و یک صدای«قیدخجئلقطدمئبب » از ضبط شنیده می شد .
اگر عروسی بود که سفره عقد نبود اما اگر عقدکنان بود یک اتاق خانه را خالی می کردند خالی خالی فقط یک فرش داشت . از صبحش یا از دیشبش فضول های مراسم می آمدن سفره عقد را می چیدند بستگی به میزان فضولی یا خانواده عروس می چیدندیا داماد بعد هم شش تا قفل به در اتاق عقد می زدند که کسی داخل نرود .
روز جشن یکی از بداخلاق ترین زن های فامیل را مامور می کردند که نگذارد بچه ها از محدوده ی اتاق عقد رد بشوند.توی مراسم گاهی تک و توک مهمان ها کفش داشتند و همیشه پاشنه ی کفش های شان را می گذاشتند روی دست و پای بچه ها و اصرار داشتند عربی یا بندری برقصند.
یک حرکتی هم بود زن هايي که موهای شان بلند بود انجام می دادند که موها را باز می کردند و کله شان را به عقب و جلو می بردند و موهای شان را به پشت و جلو پرت می شد مثلا خیلی خفن بودند.
یک نفر با پارچ استیل و لیوان استیل تو مهمان ها راه می رفت و می گفت کسی آب نمی خواهد ؟؟کم کم آن قدر شلوغ می شد که فقط یک تکه یک در یک، وسط خانه برای رقص خالی می ماند . اگر هم از جایت بلند می شدی جایت را می گرفتند.اون موقع فقط دستشویی حیاط باز بود آن جا هم صف داشت.
معمولا یکی از طرف عروس یا داماد رییس مراسم می شد و برای آن یکی فامیل شاخ بازی درمی آورد و آهنگ و ضبط و منطقه رقص را به دست می گرفت و ول نمی کرد بچه ها شاباش ها را از دست هم می قاپیدند بعضي بچه ها توی عروسی گم می شدند.روی کله ی عروس داماد در حد رگبار نقل می ریختند.
گاهی نقل ها تو صورت عروس داماد پرت می شد یک عده هم نقل ها را بعد از رقص و کلی راه رفتن روش از کف زمین جمع می کردن و می بردند خانه شان می ریختند توی قندان شان و تا مدت ها می خوردند.
موقعی که می خواستند به عروس داماد کادو بدهند یکی از بد صدا ترین و جیغ جیغوترین زن های فامیل را مامور می کردند تا باکمک حنجره اش کادوها را اعلام کند .هرچی هم می دادند اصرار داشتند همان جا تو دست و گردن عروس کنند. عروس تو کل مراسم در حال خجالت کشیدن و قرمزشدن بود و بلد نبود برقصد .
زن ها شاباش های شان را توی دهان عروس داماد می کردند.یک نفرهم نایلون دستش بود و تند تند شاباش ها را از دست عروس داماد می گرفت می کرد تو نایلون .
شام هم چلوگوشت یا چلومرغ ساده بدون مخلفات امروزی با نوشابه یخی کانادا از آن شیشه باریک ها یا آب یخ تگرگی با پارچ استیل ، غذا هم که سه نفر توی سینی بزرگ(مژمه) باهم شریک بودن.
بعد از تمام شدن مراسم خودمانی ها بسته به میزان معرفت شان می ماندند و ظرف می شستند و جارو می کشیدند و تو جمع کردن بساط کمک می کردند.
باخستگی تمام بعدش یک شیرمرد دلاور پیدا می شد ان ها را برساند و یا هرکدام یک گوشه تلپ می شدند ومی خوابیدند.
واقعا یادش بخیر ،
ای کاش باز همان روزها بود
#احسان
#نخل_سومار
@sumarpalm
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال خبری
نخل_سومار
رسانه ای در خدمت عموم مردم عزیز کشورم
با ما همراه باشید.
1.1K viewsسیروس انصاری نیا, 09:19
ن
