Get Mystery Box with random crypto!

عاقبت این سید و آن درویش تقی رحمانی در دوره دانشجوی نزدیکا | تقي رحماني

عاقبت این سید و آن درویش

تقی رحمانی

در دوره دانشجوی نزدیکان و دوستانان جبهه ای بنی صدر را سید صدا می زدند و حسن حبیبی را درویش.این دو تا پیروزی انقلاب همراه هم بودند.سید اهل نوشتن بود درویش را تمایل به ترجمه بود. من سید را با کتاب اقتصاد توحیدی شناختم و درویش را با کتاب سیر جدالی دیالکتیک.
اما این همه ماجرا نیست در پاریس این دو با هم رابطه ای مناسبی داشتند. برخی اعتقادات نزدیک به هم که باعث دوستی شان می شد.

اما سید از تباری اشرافی وروحانی بود و حبیبی از خانواده ای خرده پا. هر دو علاقمند به حقوق و فلسفه حقوق.جبهه ملی مکانی مناسب برای هر دو بود ، پاریس هم شد مکانی برای زندگی و تحصیل تا پیروزی انقلاب.آمدن خمینی به پاریس همه چیز را تغییر داد. سید و درویش از نزدیکان رهبر انقلاب شدند منتها سید نزدیک تر می نمود او پدرش با خمینی رابطه خوبی داشت خمینی به اصل ونصب و لباس روحانی توجه داشت .

در تهران سید مرد اول محافل سخنرانی ها شد بیان خوبی داشت و تا منصب ریاست جمهوری رفت با با فراز و نشیب از نقد بازرگان تا چپ ها و هم نقد مجاهدین. تا مخالفت با اصل ولایت فقیه، اما سید بر ازادی بیان و عقیده اصرار داشت و با شکنجه مخالف بود.شاهد مثال هم متن مذاکرات شورای انقلاب .

حسن حبیبی یعنی درویش ارام تر به کار پرداخت در دولت موقت مقام گرفت. او بیان خوبی نداشت ترجمه کاری مبرز بود اما توان مدیریت جلسه ای و بورکراتیک خوبی داشت که بعد ها به کارش امد.تا زنده بود دیگر درویشی بود که بورکرات شده بود دست بردار هم نبود.

حتی درویش به انکار دوره درویشی خود پرداخت حتی زمانی که می خواست وزیر شود در جواب عضویت در نهضت ازادی گفت ادم گاهی در لجن می رود. پس لجن عضویت در نهضت ازادی را با این جمله شست و وزیر شد. ان هم نهضتی که او را کاندیدا ریاست جمهوری کرده بود.

@mellimazzhabi
متن کامل