Get Mystery Box with random crypto!

حکایت بدفهمی ما از خود و دیگری (قسمت ۸ ) تقی رحمانی اکنون | تقي رحماني

حکایت بدفهمی ما از خود و دیگری (قسمت ۸ )

تقی رحمانی

اکنون قصد دارم به سه ساختار و روح تاریخی که حوزه تمدنی ما را بنا کرده است، اشاره کنم که در دوران جدیدبا آن ها مقابله کرده ایم و یا خواسته ایم آن ها را کنار بگذاریم در حالی که بدیل مناسبی هم برای آن نداشته ایم. این بحث من متفاوت از تاریخ معاصر شورانگیز ماست که خود من به آن اعتقاد داشته ام. ولی امروز آن را و نقد و بررسی می کنم و البته زیر سوال نمی برم.

ما در گذشته نهاد سلطنت داشته یم و این نهاد سلطنت متفاوت از نهاد شاهی است. نهاد سلطنت مجموعه ای است که نمایندگان یک ملت با عدالت به مفهوم زمانه خودش و حتی همراه با ظلم جمع می شوند و سلطنت را می سازند که کشور و حوزه تمدنی را زنده نگه می دارد.

نهاد سلطنت در ایران درست در مقابل نهاد شاهی است؛ یعنی نهادی که در اواسط دوره قاجار و دوره پهلوی شکل گرفته است، با این تفاوت که قاجاریه همچنان یک سلسله بوده است. این البته به مفهوم تأیید قاجاریه نیست.

دومین عنصری که ما در ایران داشته ایم و حوزه تمدنی ما را شکل داده، دین است(دین اسلام، زرتشتی، دیگر ادیان ایرانی و ادیانی که ایرانی شده بودند) و متناسب با حوزه تمدنی ما با قدرت سیاسی تعامل می کردند. یک عنصر روح بخش که چندان نهادمند نبوده ولی در جاهای گوناگون خانه کرده، عرفان ایرانی است که ریشه اش عرفان عملی خراسانی است. این عرفان متأثر از هندوستان باشد یا هرجای دیگر، شکل ایرانی شده اش را داشته است و در قالب شعر ضرب المثل و خانقاه ها مهر خود را بر روح ایرانی زده است و هم سلطنت هم شریعت دینی را نقد کرده است.


متن کامل

@mellimazzhabi