خنکیِ دستاش توو گرمیِ روزایِ جهنمیِ تابستون... لبای ترش رو پیشونی تب زده ی بیمارم... اندازه ی یه قاشق خوردن از بستنیِ دهن زده ی شکلاتیش... پیچیدن عطر تلخ و خنکش توی نفسام... آبی خوشرنگِ پیرهن مردونه ی چارخونه ش... اشکِ توی چشماش وقتی به زبون آوردم دوست داشتنشو... سردی حلقه ی تعهدش رو انگشت دست چپم... من به اینا میگم یخ در بهشت! #طاهره_اباذری_هریس | @TahereAbazariHerisi7 2.4K viewsedited 10:50